همزیستی تصوف، تشیع و تسنن در مقبره‌ بایزید بسطامی و شیخ زاهد گیلانی

این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

  جریان‌های فکری دوره میانه ایران با حرکت در زمان و مکان تغییرات بسیاری را در شکل و ساختار خود پذیرفته است؛ با این وجود، تمام این تغییرات، دگرگونی در ماهیت تفکرات را در پی ندارد و همان ویژگی‌های ثابت و نسبتا پایدار است که محقق تاریخ را به یافتن روند تغییرات و تحلیل آن رهنمون می‌شود.  

 علم معماری و ظرفیت‌های ساختاری و کارکردی بالای آن به پژوهشگران علوم انسانی کمک می‌کند تا با استفاده از ساختارهای مشابه که کارکردهای شبیه به هم را در پی دارد تداوم یک جریان فکری را در طول زمان و مکان پیگیری کنند. و این بر عهده بیننده آگاه است تا در پشت این شباهت‌ها تداوم جریان‌های فکری را جستجو کند. جریان تصوف ایران که در خراسان زاده شد، در دوره میانه با بایزید بسطامی (د. 261) و مریدان وی از جمله ابوالحسن خرقانی (352-425) در قومس توسعه یافت و با شیخ زاهد گیلانی (615-700) تا گیلان و لاهیجان راه پیدا کرد.

 وجود شباهت در ساختار و کارکرد بناهای اجتماعی از جمله مقبره‌ صوفیان  و افراد شاخص در عرفان در اقلیم‌های آب و هوایی متفاوت و در طی قرن‌های بسیار، توجه محققان علم تاریخ را به نقاط مشترک اندیشه آنها و نیز چالش‌هایی که آنها در طی دوران‌ها با هم داشته اند رهنمون می‌شود. مقبره بایزید بسطامی در بسطام و آرامگاه شیخ زاهد گیلانی در لاهیجان از همان ابتدا و از نمای خارجی شباهت‌ها را به ذهن متبادر می‌کند. گنبد هرمی شکل این دو بنا اولین نقطه شباهت این دو بنا است که ذهن را از شباهت معماری به تداوم جریان‌های فکری هدایت می‌کند.

dome of Bayazid mausoeum

 با وجود آن که مقبره شیخ زاهد در منطقه پر بارش و مرطوب لاهیجان و در اقلیمی کاملا متفاوت از بسطام و آب و هوای چهار فصل آن قرار دارد، همچنان ساختار معماری نسبتا یکسانی را رعایت کرده است. رنگ فیروزه‌ای گنبدهای مقبره بایزید بسطامی در بنای شیخ زاهد گیلانی به ترکیبی از رنگ‌های متنوع با زمینه فیروزه‌ای تغییر می‌کند. نیز شکل هرمی گنبد یکدست بایزید در گنبد آرامگاه شیخ زاهد به هرمی چندطبقه و با ابعاد بزرگ‌تر تبدیل می‌شود.

dome of Sheikh Zahid mausoeum

‌ بستر رشد بایزید بسطامی ایالت قومس است که در مجاورت خراسان مهد تصوف ایرانی قرار دارد و مقبره شیخ زاهد در نقطه‌ای بلند بنا شده است تا از باران  و سیل احتمالی آسیبی نبیند. کارکرد مقبره بودن این دو بنا اولین شباهت این دو آرامگاه به لحاظ کارکردی است، ولی آن‌چه این دو بنا را در ذهن از دیگر مقبره‌ها متمایز می‌سازد قرار گرفتن دو قبر از دو جریان فکری متفاوت در هر یک از این دو آرامگاه است. این که قرار گرفتن دو قبر در هر یک از این آرامگاه‌ها از تداوم کدام چالش‌های فکری از قرن سوم تا قرن هفتم حکایت می‌کند مساله‌ای است که این مقاله قصد دارد مورد بررسی قرار دهد.

 مقبره بایزید از محوطه‌ای وسیع و ساختمان داخلی تشکیل شده است. در داخل آرامگاه قبر محمد فرزند جعفر صادق امام شیعیان قرار دارد (میرآقایی، 1379، 48) ولی قبر بایزید که اساسا بنا به نام او خوانده می‌شود در محوطه بیرونی و در اتاقکی فلزی قرار گرفته است و زائران با گام نهادن بر پله و عبور از در کوچک آن به حالت خمیده و سپس نشسته به زیارت بایزید می‌پردازند. مجاورت این دو مقبره در کنار هم که یکی نماینده تصوف و دیگری برخاسته از اندیشه تشیع است محل بحث و مناقشات بسیاری میان محققان بوده است.

Bayazid mausoeum

 بایزید بسطامی (د. 261) که نام اصلی وی ‌ ابویزید طیفور بن عیسی است از صوفیان صوفیان قرن سوم هجری است. جد بایزید زرتشتی بوده و سپس مسلمان گشته است. فرقه طیفوریه یک قرن پس از بایزید شکل گرفت و از مهمترین وارثان وی شیخ ابوالحسن خرقانی است. سلسله نقشبندیه نیز با ده واسطه به بایزید می‌رسد. سید حیدر آملی از عرفای شیعه میان تشیع و تصوف جمع کرد و خود را به سلسله‌ای منتسب کرد که به بایزید می‌رسد (علی‌خانی، 1384، 14).

Muhammad ibn Jafar tomb

 نگاه به تصوف و موضع‌گیری در مقابل آن در طی قرون میانه بحث‌های بسیاری را برانگیخته است. جدال فرقه‌های تشیع و تسنن در با صوفیان از مهم‌ترین بحث‌هایی مربوط به جریان‌های فکری این دوره از تاریخ ایران است. مهم‌ترین تحقیق در باره سنی یا شیعی بودن بایزید بسطامی و ارتباط او با امام جعفر صادق را زریاب خویی در دانشنامه جهان اسلام مطرح کرده است. او ضمن اثبات وجود دو بایزید اکبر و اصغر، که یکی در سده دوم و دیگری در سده سوم می‌زیسته، شاگردی او نزد امام صادق را مسلم دانسته است. او در این تحقیق بایزید اکبر را از رجال سده دوم هجری شمرده است. او با توجه به اقران مختلف از جمله این که با توجه به فاصله زمانی میان بایزید و جدش یعنی سروشان که در نیمه نخست سده اول هجری والی قومس و بسطام بوده و در همین دوره اسلام آورده، بایزید را از رجال سده دوم هجری می‌داند (زریاب خویی، 1375،32).

 دکتر شفیعی کدکنی در کتاب «دفتر روشنایی» (ترجمه کتاب النور قی کلمات ابی طیفور) و همچنین تعلیقات اسرارالتوحید ثابت می‌کند که احتمال دیدار امام و بایزید بسیار است و مطابق روایت سهلگی، نویسنده و جامع کتاب النور سال وفات وی در 234 است (شفیعی کدکنی، 1370، 27؛ شمس، 1392، 165؛ سهلگی، 1384؛ 63، 93، 94، 128، 133، 179، 181). ولی حقیقت با توجه به این که تاریخ وفات امام صادق 148 و تاریخ تولد بایزید 188 است، امکان ملاقات بایزید با امام جعفر صادق را بعید می‌داند ولی احتمال می‌دهد که بایزید به ملازمت امام موسی بن جعفر رسیده باشد و کاتبان به اشتباه اسم امام جعفر صادق را به جای امام موسی کاظم نوشته باشند (حقیقت، 1345، 713).

porch of Bayazid Bastami

 بایزید بسطامی به خاطر شطحیاتی که بر زبان می‌آورد از طرف برخی از علما، اعم از سنی و شیعه مورد انتقاد و حمله قرار گرفته و حتی به کفر و زندقه متهم شد. معروف‌ترین شطح بایزید «سبحانی، سبحانی ما اعظم شانی» بود که در نظر مخالفان وی نوعی دعوی خدایی بود و به همین خاطر بایزید را به کفر متهم کرده‌اند (پورجوادی، 1378، 14؛ حقیقت، 1345، 713). ولی صوفیه عموما بایزید را قبول داشتند و شطحیات او را سخنان کفرآمیز تلقی نمی‌کردند. جنید بغدادی در حق بایزید نظر موافقی داشت و او نخستین کسی بود که پاره‌ای از شطحیات بایزید را تفسیر کرده است (پورجوادی، 1378، 15).

 با وجود مقبولیت و احترامی که حلاج و بایزید در میان صوفیان پیدا کردند، باز هم مخالفان تصوف دست از دشمنی با این دو برنداشتند و به تکفیر خود ادامه دادند. نمونه بارز این نویسندگان ابن جوزی است که در تبلیس ابلیس انتقادهای تندی از صوفیان از جمله بایزید کرده است (ابن جوزی، 1368، 141-2؛ 238-41). کتاب تبصره‌العوام در میان شیعه تقریبا همان نقشی را داشت که تلبیس ابلیس در میان ظاهربینان سنی بازی می‌کرد. همان انتقادها و حملاتی که در تبصره‌العوام به صوفیه، از جمله حلاج و بایزید شده بود در دوره صفویه به آثار نویسندگان شیعی که مخالف تصوف بودند راه یافت. یکی از این نویسندگان فقیه و محدث شیعی محمدطاهر قمی است که در کتاب تحفه‌الاخیار، کتابی که در رد و طعن و کفر صوفیه نوشته است مشایخ بزرگ از جمله حلاج و بایزید را سخت مورد حمله قرار داده است (محمدطاهر قمی، 1393ق، 225-6).

 با وجود این نوع انتقادها و حملاتی که از جانب بعضی از علمای ظاهری و فقها نسبت به بایزید می‌شده است، دانشمندان و حکما و عرفایی هم در میان شیعیان بوده‌اند که درست در نقطه مقابل قرار داشتند و بایزید را از زمره مردان خدا می‌دانستند و شطحیات ایشان را نشانه کمال نسبی ایشان در سلوک می‌انگاشتند. نخستین عالم شیعی که از بایزید دفاع کرده است خواجه نصیر توسی است. خواجه در اوصاف الاشراف، در فصلی که درباره اتحاد سخن گفته است، مرتبه بایزید را در سلوک مرتبه‌ای بالا دانسته و می‌نویسد وقتی بایزید بسطامی سبحانی گفت در حقیقت «دعوی نفی انیت خود و اثبات انیت غیر خود (یعنی حق تعالی) کرده‌اند» (نصیرالدین توسی، 1342ق، 158-159).

 در قرن هشتم، سید حیدر آملی نیز که سعی کرد تعالیم شیعی را با تصوف جمع کند اعتقاد داشت که صوفیان نخستین در حقیقت همه از شاگردان و مریدان ائمه معصومین بودند. وی سخنان مشایخی بایزید را که می‌گفت سبحانی، سخنان عارفانی می‌دانست که به مقام فنا رسیده بودند، فنای عارف در معروف، و شاهد در مشهود، و محب در محبوب (حیدر آملی، 1347، 204-206).

 احترام به بایزید در قرن نهم در میان شیعیانی که مانند حیدر آملی تعالیم تصوف را با تعالیم شیعه مطابق می‌دانستند، مانند ابن ابی جمهور احسائی و ملاحسین کاشفی واعظ دیده می‌شود (ابن ابی جمهور احسائی، 1329ق، 165-6). ملاصدرا حکیمی عارف بود و بایزید را عارفی می‌دانست که در سلوک به مقام اتحاد رسیده بود و شطحیاتش نیز سخنانی بود که در چنین مقام بالایی از زبان ایشان که در حقیقت زبان حق بود جاری شده بود. از این نظر ملاصدرا تحت تاثیر عرفا و حکمایی چون عین‌القضات همدانی و شیخ اشراق شهاب‌الدین سهروردی و محی الدین ابن عربی بود (اسفار، 1255ق، ج8، 310-311؛ کتاب الشواهد الربوبیه، 1382، 220؛ مفاتیح الغیب، 1384، 529؛ عرشیه، 1391، 252(. آن‌چه ذهن را از بایزید به سمت شیخ زاهد هدایت می‌کند جدا از تصوف قرار گرفتن دو قبر با دو جریان فکری تصوف و تشیع در کنار یکدیگر بود.

 در تاریخ حسن بیگ‌روملو در ضمن وقایع سال 899 دیده می‌شود که سلطان حیدر صفوی زمانی که در اردبیل بود در خواب دید که شیخ زاهد گیلانی به او می‌گوید که مقبره‌اش را آب فرا گرفته است و به او دستور داد تا جسدش را به محل دیگری انتقال دهند. سلطان حیدر به شیروان رفت و از آنجا به اتفاق عده‌ای بنا و بازرگان با کشتی عازم گیلان شد و جسد را به محل دیگری منتقل نمود و مقبره مجللی برای آن ساخت (رابینو، 1366، 364-365).

tomb of Sheikh Zahid

 آرامگاه شیخ زاهد که اساسا از چوب، سنگ و با سقفی سفالی ایجاد شده از یک اتاق مربع شکل  و ایوان‌هایی که آن اتاق را احاطه کرده‌اند، تشکیل شده است. یک اتاق دیگر که به نظر می‌رسد بعدها به اثر اولیه اضافه شده باشد در سمت غربی گنبدخانه وجود دارد و دو اتاق از داخل به یکدیگر مرتبط‌‌ هستند (پوراحمدی، 1389، 84). در داخل اتاق پشتی قبر شیخ زاهد قرار دارد در ضریحی بزرگ که با میله‌ و شیشه‌های ضخیم پوشیده شده و خود قبر اصلا قابل رویت نیست. همین عدم رویت بودن نوعی انزوا را برای قبر شیخ زاهد ایجاد کرده است و می‌توان میان انزوا و در سایه قرار گرفتن این قبر و قبر بایزید بسطامی شباهتی را احساس کرد.

 در اتاق اول که ورودی آرامگاه است مقبره  آقا سید رضی ابن مهدی الحسینی باشکجائی قرار دارد که باز یادآور قبر محمد بن جعفر در مقبره بایزید و نماینده جریان تفکر تشیع است. در مورد تصوف شیخ زاهد و ارتباط او با جریان فکری تسنن و تشیع بحث‌های بسیاری شده است.

tomb of Aqa Seyed Razi

 شیخ تاج‌الدین ابراهیم بن روشن موسوم به شیخ زاهد در سال 615 در روستای سیاورود واقع در تالش به دنیا آمد (ابن بزار، 1376، 184؛ خواندمیر، 1387، ج4، 414-15؛ سرتیپ‌پور، 1389، 236). ابن بزاز ضمن اشاره به کرامات شیخ زاهد، به اولین سفر او به منطقه گشتاسفی می‌پردازد (ابن بزاز، 195) و این که او مریدانی در آنجا پیدا کرد. رفته رفته بر نفوذ مریدان شیخ زاهد افزوده شد و زاویه‌ای در منطقه گشتاسفی بنا کرد (ابن بزاز، 197). ولی افزایش نفوذ شیخ زاهد باعث نگرانی ارباب قدرت و پادشاه گردید تا حدی که پسر شاه، سیامک با شیخ زاهد مخالفت کرد و حتی در صدد خرابی زاویه برآمد (همان). این مخالفت‌ها نشان از به خطر افتادن موقعیت دراویش قلندری می‌داد. شیخ زاهد با جماعت قلندر میانه‌ای نداشت و آنها را خارج از طریقت و زیان‌کار دنیا و آخرت می‌دانست (موحد، 1381، 188-9). گرچه بسیاری شیخ زاهد را بر مذهب تسنن دانسته اند ولی قرن ها بعد از دل اندیشه وی حکومت شیعه مذهب صفوی به وجود آمد.

 توجه صوفیان به سنت شفاهی باعث شده است که اندیشه های آن به طور دقیق به ثبت نرسد و همین امر زمینه مناقشات بسیار در مورد تفکر آنها را ایجاد کرده است. سنت شفاهی که در میان صوفیان رایج بود نقطه مشترک دیگری است که بایزید را در بسطام و شیخ زاهد را در گیلان به هم متصل می‌کند و محل اختلاف فراوان در مورد آیین و اندیشه آنها است. ظاهرا بایزید درس‌نخوانده و کتابی نیز تالیف نکرده است. چنان که از خود او نقل است که: «دیگران علم را از مردگان آموزند، ما از زنده‌ای که هرگز نمیرد». با این حال معروف است که در عرفان و علم توحید استادی به نام ابوعلی سندی داشته است که در مقابل، او نیز از بایزید علم احکام و فرایض می‌آموخته است و گفته‌اند عرفان بایزید به وسیله همین ابوعلی سندی برای نخستین بار در قرن سوم به هند رفته است (علی‌خانی، 14).

 چنین می‌نماید که بایزید در تصوف و عرفان استاد نداشته و خرقه ارادت از دست هیچ یک از مشایخ صوفیه نپوشیده است. گروهی او را بی‌سواد دانسته و نقل کرده‌اند که بسیاری از حقایق بر او کشف می‌شد و خود نمی‌دانست و خود گفته است: «اگر حقیقت حال خود از شما پنهان دارم زبان ملامت دراز کنید و اگر به شما مکشوف گردانم حوصله شما طاقت ندارد« (حقیقت، 1345، 712).

 پیروان بعد از مدت‌ها مناجات و شطحیات بایزید را جمع‌آوری کردند. بیشتر این مطالب را یکی از مریدان و جانشینان وی به نام ابوالفضل محمد بن علی شیخ سهلکی در کتاب «النور فی کلمات ابی الطیفور» جمع‌آوری کرد. او این مطالب را با چند واسطه از خویشان و نزدیکان شیخ گردآوری نموده است. شطحیات بایزید عجیب و غیرعادی یا افراط و مبالغه و یا سخنانی از روی جذبه است که مربوط به سکر و غلبه است. در ورای حال قبض که نشان ریاضت و انزوای بایزید بوده، گه گاه حالت سکر بر احوال او غلبه داشت (علی‌خانی، 14). شیخ زاهد نیز مانند بسطامی با تصوف نظری و کتابی میانه‌ای نداشت و تعلیماتش شفاهی بود. شیخ زاهد معتقد بود باید «میان حقیقت و شریعت جمع کرد و لقمه حقیقت را در کسوت شریعت در حوصله مرید انداخت» (موحد، 187).

 توجه به معماری مقبره‌های بایزید بسطامی و شیخ زاهد گیلانی ذهن را به چالش جریان‌های فکری و بنیان‌های آن رهنمون می‌شود. تصوف یکی از جریان‌های فکری مهم عصر میانه است که توسط فرقه‌های تشیع و تسنن به چالش کشیده شده است. این مقاله به دنبال اثبات یا رد سنی یا شیعه بودن صوفیان از جمله بایزید بسطامی و شیخ زاهد گیلانی نیست بلکه با توجه به ظرفیت‌های معماری به همزیستی اندیشه تصوف با دیگر فرقه‌ها اشاره دارد. قرار گرفتن قبر محمد بن جعفر در کنار قبر بایزید بسطامی و نیز واقع شدن قبر آقا سید رضی در کنار قبر شیخ زاهد نشان می‌دهد که جریان‌های فکری تصوف و دیگر فرقه‌ها از ظرفیت‌ مشروعیت و محبوبیت یکدیگر استفاده می‌کردند تا با وجود چالش‌ها و تفاوت‌ها به حیات فکری خود ادامه دهند. رشد ساختار فکری تصوف در طی قرون میانه صاحبان قدرت را نسبت به توسعه تصوف در جامعه و احتمال تمایل آنها به قدرت نگران می‌کرد و همین امر در دوره‌هایی سبب برخورد تند صاحبان قدرت با آنها می‌شد ولی ظرفیت‌های معماری به جریان‌های فکری کمک می‌کرد تا در کنار چالش‌ها و اختلافات، روایتگر همزیستی مسالمت‌آمیز  خود در برهه‌هایی از تاریخ میانه ایران باشند.

مریم کمالی

 

منابع

ابن ابی جمهور احسائی، محمد بن زین‌العابدین (1329ق)، المجلی، کاتب غلامحسین محمد خوانساری، چاپ سنگی، تهران.

ابن بزاز اردبیلی، درویش توکلی (1376)، صفوه‌الصفا، مصحح غلامرضا مجد، تهران: زریاب.

ابن جوزی، ابوالفرج (1368)، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران:مرکز نشر دانشگاهی.

حیدرآملی (1347)، جامع الاسرار و منبع الانوار، تصحیح هنری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران: سید حاجی بابا کرمانی.

خواندمیر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین (2008)، حبیب‌السیر فی اخبار افراد البشر، مقدمه جلال‌الدین همایی، زیر نظر دبیرسیاقی، تهران: هرمس.

رابینو (1366)، ولایات دارالمرز ایران: «گیلان» در شرح آرامگاه شیخ زاهد گیلانی،

زریاب خویی، عباس (1375)، بایزید بسطامی، دانشنامه جهان اسلام، تهران: بنیاد دایره‌المعارف اسلامی.

سهلگی، محمد بن علی (1384)، دفتر روشنایی، ترجمه کتاب النور کم کلمات ابی طیفور، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: انتشارات سخن.

شفیعی کدکنی، محمدرضا (1370)، موسیقی شعر، تهران: آگاه.

صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (1255ق)، الاسفار الاربعه، الحکمه المتعالیه، نسخه خطی کتابخانه ملی، ش 2527.

... (1382)، کتاب الشواهد الربوبیه فی المنهاج السلوکیه، تصحیح، تحقیق و مقدمه مصطفی محقق داماد، ویرایش مقصود محمدی، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا.

....(1384)، مفاتح‌الغیب، کلید رازهای قرآن، ترجمه و تعلیق محمد خواجوی، با مقدمه علی عابدی شاهرودی در اصول و تطور فلسفه، تهران: مولی.

....(1391)، ترجمه و متن عرشیه، ترجمه و تصحیح محمد خواجوی، تهران: مولی.

قمی، محمدطاهر (1369)، تحفه‌الاخیار، تهران: کتابفروشی طباطبایی.

موحد، صمد (1381)، صفی‌الدین اردبیلی، تهران: طرح نو.

نصیرالدین توسی، محمد بن حسن (1342ق)، اوصاف الاشراف،  تهران: چاپ نصرالله تقوی.

پوراحمدی، مجتبی، هندسه در گنبد آرامگاه شیخ زاهد گیلانی: الگویی برای طراحی گنبد در کرانه جنوبی دریای خزر، هنرهای زیبا، پاییز 1389، ش 43، 83-93.

پورجوادی، نصرالله، حلاج و بایزید بسطامی از نظر ملاصدرا، نشر دانش، سال شانزدهم، پاییز 1378، ش 3، 14-24.

حسینی، مریم، بایزید بسطامی، آیینه الهی، تابستان 134، ش 37، 107-118.

حقیقت، عبدالرفیع، بایزید بسطامی، مهر، بهمن 1345، ش 139، 712-721.

شمس، محمدجواد، تاملی در پیوند تاریخی بایزید بسطامی با امام جعفر صادق، پژوهشنامه ادیان، بهار و تابستان 1392، ش 13، 147-171.

شورمیج، محمد، شیخ زاهد گیلانی و شیخ صفی‌الدین اردبیلی از منظر متون تاریخی، تاریخ و فرهنگ، پاییز و زمستان 1390، ش 87، 89-106.

علی‌خانی، اسماعیل، صاحب شطحیات، درباره بایزید بسطامی، ضمیمه خردنامه همشهری، مهر 1384، ش 69، 14.

میرآقایی، سید هادی، بزرگان گمنام در جوار بایزید بسطامی، کیهان فرهنگی، اردیبهشت 1379، ش 163، 48-50.

 

 

خواندن 8208 دفعه آخرین ویرایش در چهارشنبه, 23 مهر 1393 18:54 چهارشنبه, 23 مهر 1393