پروفسور ادموند کلیفورد باسورث (1306-1393) (1928-2015) یکی از برجستهترین مورخان و خاورشناسان انگلستان و متخصص مطالعات ایران و جهان عرب است. باسورث مدرک کارشناسی خود در رشته تاریخ را از دانشگاه آکسفورد و مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را در همین رشته از دانشگاه ادینبرگ انگلستان دریافت کرد. او سردبیر مجله موسسه ایران در انگلستان بود و در زمینههای مختلف مطالعات غیرباستانشناسی با این موسسه همکاری داشت. [1]
باسورث بیش از صدها مقاله و کتاب در مجلات و مجموعه مقالات علمی دنیا به ثبت رسانده است. اینها همه در کنار بیش از دویست مدخلی است که باسورث در دایرهالمعارفهای ایرانیکا، بریتانیکا، امریکا و اسلامیکا نگاشته است. وی متون ارزشمندی از غنیترین منابع تاریخ ایران در عصر میانه را به انگلیسی ترجمه کرده است که از آن میان میتوان به تاریخ طبری، تاریخ گردیزی و تاریخ بیهقی اشاره کرد.[2]
بسیاری از پژوهشهای تاریخی باسورث در مورد تاریخ میانه ایران به تاریخ سلسله غزنوی اختصاص یافته که از جمله مهمترین آنها تاریخ غزنویان، (ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، 1362) است. ارزش این کارها که همگی مبتنی بر منابع دست اول پارسی و انگلیسی نگاشته شده آنقدر زیاد است که انجام هر پژوهش جدیدی درباره تاریخ غزنویان ناگزیر از توجه و مروری بر کارهای باسورث است. با این همه در این یادداشت ما سعی داریم با مرور بر یکی از ارزشمندترین مقالات باسورث با عنوان «ساختار نظامی آلبویه در عراق و ایران»[3] از او یاد کرده باشیم. این پژوهش به لحاظ توجه به ساختار نظامی حکومت آلبویه، بویژه نظامیان دیلمی در نقش پیادهنظام و رقابت آنها با ترکان سوارهنظام که به تدریج به ساختار سپاهیان آلبویه اضافه شدند بسیار قابل توجه است. روش محققانه باسورث در دنبال کردن موضوع و انتخاب قالبی استوار برای ارائه یافتهها و دستاوردها، ارزش کار باسورث را صد چندان کرده است.
باسورث در آغاز، پژوهشهای انجام شده در مورد دیلمیان را مرور کرده و ضمن اشاره به پژوهشهای ارزشمند مینورسکی در «تاریخ ایران»، بیتوجهی خاورشناسان نسبت به سلسلههای دیلمی در ایران بویژه حکومت آلبویه را مورد نقد قرار میدهد. مینورسکی در «تاریخ ایران» از نگاه ضد دیلمی پژوهشگرانی چون اشپولر که نگاه جانبدارانهای نسبت به ترکان داشتهاند انتقاد کرده و این نوع نگاه را ناشی از آثار وقایعنگارانی دانسته که از آلبویه تصویر مثبتی به جای نگذاشتهاند.
باسورث بر اساس منابع به جای مانده از تاریخ آلبویه، تاریخ این حکومت را به دو بخش تقسیم میکند. بخش اول دربرگیرنده زندگی و اقدامات سیاسی نسل اول آلبویه شامل لیلی بن نعمان، ماکان بن کاکی، اسفاربن شیرویه، مردآویج بن زیار برادران آلبویه یعنی علی عمادالدوله، حسن رکنالدوله و احمد معزالدوله است که به تعبیر باسورث « بدوی و نافرهیخته بودند و ویرانگریهای سختی بر غرب ایران و عراق؛ یعنی بلاد کهن و متمدن اسلامی، وارد آوردند» (باسورث، 143). باسورث تاکید دارد که به قدرت رسیدن آلبویه بر اثر توانمندی های نظامی همین دیلمیان است که به طور حرفهای به نظامیگری پرداخته و از این رو نقش مهمی در تاریخ ایران بازی کردند: «در واقع، از این ناحیه کوهستانی وسیع و فرهنگی متأخر ایران، دانشمندان و ادبایی، ظهور ننمودند، از این رو امیران آلبویه برای اداره موثر امور حکومتی خود، به ماموران و دستنشاندههای خود در کشورهای عربی و دیگر نواحی ایران تکیه میکردند» (باسورث، 144).
باسورث دوره دوم حکومت آلبویه را دورهای از ثبات و آرامش و همراه با پیشرفت و توسعه در فرهنگ و تمدن ایران و اسلام میداند. در این دوره که همزمان با حکومت عضدالدوله فناخسرو (327-361) است، قدرت حکومت آلبویه به اوج خود رسید و قلمرو آنها از عراق در غرب تا عمان در جنوب و در شرق تا خراسان و بلوچستان گسترش یافت: « در این دوره که برابر با اوج شکوه فرهنگی حکومت آلبویه است آثار ارزشمند و بینظیری به زبان عربی نگاشته شد که از جمله آنها میتوان به کتاب اغانی و عضدیات متنبی اشاره کرد. در این دوره کار وزرارت به دست توانای دیوانسالاران برجستهای چون ابوالفضل بن عمید و صاحب بن عباد اداره میشد» (باسورث، 143-144).
موضوع مورد توجه باسورث در این مقاله نه شکوه فرهنگی و تمدنی آلبویه که قدرت و ساختار نظامی آنهاست که بیشتر مبتنی بر حضور پیاده نظام دیلمی است. آلبویه حکومتی تهاجمی و توسعهطلبانه بود که با سامانیان و زیاریان در شرق و حکومت حمدانی و دیگر امارتنشینهای کوچک عربی در سوریه در جنگ و رقابت مدام بود (باسورث، 144). اما آن چه برای باسورث اهمیت دارد نه تنها ویژگیهای توسعه طلبانه بویهیان، که از شاخصههای بیشتر حکومتهای ایرانی عصر میانه است، که حضور ترکیب نژادی مختلف در میان سپاهیان بویهی و رشد اختلافات و رقابت میان این گروههاست؛ مسالهای که خلافت عباسی پیشتر با به کار گرفتن نیروهای نژادی مختلف در سپاه خود با آن دست و پنجه نرم کرده بود (باسورث، 144).
دیلمیان ساکن در مناطق کوهستانی شرق گیلان هسته اصلی سپاه آلبویه را تشکیل می دادند. این مردان کوهنشین که اشتیاق بسیاری به جنگ داشتند «سربازان مزدوری بودند که پیش از هر چیز به عنوان پیادهنظام خدمت میکردند» (باسورث، 147). دیلمیان و گیلانیها که پیشتر بسیاری از امرای دیلمی از جمله اسفاربن شیرویه، مردآویج و سپس برادرش وشمگیر را در رسیدن به قدرت همراهی کرده بودند، پشتوانههای اصلی برادران آلبویه در رسیدن به قدرت را تشکیل میدادند. معزالدوله همواره به پسر و جانشین خود یعنی عزالدوله بختیار که در بغداد حکمرانی میکرد توصیه میکرد که با دیلمیان به نرمی و سازش برخورد کند و حقوق آنها را به موقع بپردازد» (باسورث، 147).
باسورث یکی از اولین پژوهشگران تاریخ است که بر نقش دیلمیان در به قدرت رسیدن حکومتهای مختلف در ایران از جمله آلبویه، غزنویان، سلجوقیان، و خلافت عباسی تاکید کرده است: «دیلمیان در دوره آلبویه به عنوان پیاده نظام جنگجو و توانمند ایفای نقش میکردند، با سلاحی از شمشیر، زره، تیرهای جنگی، نیزه، کمان، خود و نیز زوبین که با آنها دشمنان خود را از پا در میآوردند» (باسورث، 149).
باسورث در ادامه با تکیه بر منابع اصلی به معرفی تکنیکهای مختلف نظامی میپردازد که پیادهنظام دیلمی برای مغلوب ساختن دشمنان خود به کار میگرفتند. یکی از شاخصههای ویژه دیلمیان جدا از تکنیکهای نظامی توجه به پاکی خون و اصالت نژادی است. دیلمیان که به تبار و نژاد خود به عنوان کوهنشینان ورزیده و ماهر در جنگ میبالیند، از درآمیختن و ازدواج با نژادهای دیگر پرهیز میکردند تا همیشه اصالت خود را حفظ کرده و از دیگر گروهها متمایز باشند. مقدسی تأکید میکند که دیالمه، ازدواج را در چارچوب نژاد دیلمیان منحصر کرده بودند و عاقبت کسی که خارج از دیلمیان ازدواج میکرد مرگ بود. خود مقدسی نیز شاهد مجازات مرگ فردی بود که به این جرم اجتماعی یعنی بی توجهی به نژاد دیلمی متهم بوده است. در ضمن، این رابطه ازدواجی در میان دیلمیان، ظاهرا با برخی از اصول شرع اسلام مغایرت داشته و ظاهرا مبتنی بر آداب و رسوم ایران پیش از ورود اسلام است (باسورث، 152).
توجه به نژاد دیلمی و برتری دادن آن به دیگر گروهها نه تنها در به دست آوردن مدارج نظامی اهمیت داشت که حتی در نوع و میزان حقوق و مزایا نیز تاثیر میگذاشت تا جایی که غیردیلمیان غالبا خود را در میان دیلمیان جا میزدند تا از منافع و درآمدهای نظامی سهم بیشتری دریافت کنند. همین مساله باعت میشد هر از چند گاهی سپاهیان مورد بررسی قرار گرفته و افرادی که خود را در ردیف دیلمیان جا زده بوده بودند مشخص شوند: «در سال 388 صمصام الدوله، والی فارس وکرمان، سفارش کرد که برای تمامی دیالمه در مناطق تحت نفوذش شناسنامهای تهیه کنند تا همواره اصل و نسب آنها خالص باقی بماند و خارجیان و آنهایی که اصل و نسب آنها مورد است حذف شوند، هدف امیر از انجام این کار این بود که تا حد امکان اصناف دیگر و غیر دیلمی را از تیولاتش جدا سازد و در نتیجه، منابع ویژه ثروت خود را افزایش دهد» (باسورث، 152-53). باسورث برای تایید یافتههای خود مثالهای متعددی از منابع دست اول از جمله آثارالباقیه و حدودالعالم میآورد.
دیلمیان با وجود تمام تواناییهای نظامی، بیشتر قادر به خدمت در پیاده نظام بودند و به عنوان سوارهنظام مهارت چندانی نداشتند. همین امر آلبویه را که همواره با قدرتهای مختلف منطقه در رقابت بودند واداشت که از ترکان که در امور سوارهنظام مهارت فراوان داشتند افراد بسیاری را استخدام کند (باسورث، 154). ورود ترکان به ساختار نظامی آلبویه سرآغاز رقابت شدید میان دیلمیان و ترکان شد و به تدریج قدرت نظامی و سیاسی آلبویه را به چالش کشید. باسورث ورود ترکان به ساختار نظامی آلبویه و کاهش تدریجی قدرت دیلمیان را مورد توجه قرار داده و آن را با قابل مقایسه با ورود ترکان به ساختار نظامی حکومت سلجوقی و کاهش تدریجی قدرت ترکمانان میداند.
حضور سوارهنظام ترک در کنار پیاده نظام دیلمی توانست تا حدود زیادی بر قدرت نظامی آلبویه بیفزاید ولی رقابت آنها با یکدیگر در کسب مدارج بالای نظامی و نزدیک شدن به ساختار سیاسی قدرت، دور تازهای از مشکلات را برای دولت آلبویه رقم زد. رقابت ترکان و دیلمیان تنها به امور نظامی محدود نمیشد و گاه منشاء دینی و عقدیتی داشت. دیلمیان بیشتر شیعه مذهب بودند و به فرقههای مختلف تشیع از زیدی و اسماعیلی گرفته تا شیعه دوازده امامی باور داشتند، در حالی که غلامان ترک سنی مذهب بودند و بعضا بر باورهای دینی خود تعصب و اصرار داشتند. امرای آلبویه برای حل این اختلافات که هر روز بر دامنه آنها افزوده میشد دست به تدابیر سیاسی مختلف زدند، ولی این تدابیر از جمله ازدواج با دخترانی از تبار دیلم و غلامان ترک نیز کاری از پیش نبرد.
یکی از مسائل اساسی امرای آلبویه پرداخت حقوق سپاهیان بود. باسورث ریشه این مشکل آلبویه را ناشی از «خوی نظامیگری امرای آلبویه و عدم توانایی آنها در تغییر از سرشت نظامی و تحرک مداوم به خوی یکجانشینی» میداند ( باسورث، 159). آلبویه برای پرداخت حقوق سپاهیان خود نظام اقطاع یا بخشش زمین را به کار گرفتند که بر اساس آن به جای پرداخت حقوق نظامیان به صورت نقدی یا کالا، زمین یا ملکی به آنها تعلق میگرفت و نظامیان موظف بودند در عوض مالکیت زمین، هر ساله بخشی از درآمد خود را به صورت خراج به دولت آلبویه پرداخت کنند. آلبویه نظام اقطاع را از خلفای عباسی آموختند و آن را در ساختار نظامی حکومت خود به ویژه در بخشهای غربی ایران پیاده کردند (همان).
اداره دیوان اقطاع در حکومت آلبویه بر عهده عارض جیش قرار داشت. عارض جیش وظیفه ثبت آمار تعداد سپاهیان، ابزار و تجهیزات نظامی آنها و و توزیع جیره و حقوق آنها را بر عهده داشت. در دوره حکومت عضدالدوله و بهاءالدوله ـ دو عارض، یکی از میان دیلمیان و دیگری از بین نژاد ترک، کرد، و یا عرب مسوولیت اداره دیوان عرض را برعهده داشتند (باسورث، 162). البته امرای دیلمی در کنار اقطاع، گاه حقوق سپاهیان را به صورت نقدی پرداخت میکردند. آلبویه که قدرت خود را بیش از هر چیز مدیون نیروی نظامی خود به ویژه دیلمیان بود سعی بسیاری در راضی نگه داشتن دیملیان و ایجاد وحدت و یکپارچگی میان آنها و سواره نظامان ترک صورت دادند ولی تلاشهای آنها سرانجام راه به جایی نبرد و اختلافات موجود در ساختار نظامی ، قدرت سیاسی حکومت دیلمی را رو به سقوط کشاند.
مریم کمالی
مقاله باسورث از زبان عربی به فارسی با مشخصات زیر ترجمه شده است:
آرایش نظامی آلبویه در عراق و ایران، ترجمه حسین علینقیان، تاریخ اسلام، 1385، ش 26، 123-165
.2 از جمله کتابهایی که باسورث در زمینه تاریخ میانه ایران نگاشته است عبارتند از:
Historic Cities of the Islamic World, Leiden & Boston: Brill, 2007.
The Islamic Dynasties, a Chronological and Genealogical Handbook, (Edinburgh University Press 1967, revised ed. 1980).
تاریخ سیستان، از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، 1370.
Sistan under the Arabs, from the Islamic Conquest to the Rise of the Saffarids (30-250/651-864), (IsMEO, Rome 1968).
The medieval history of Iran, Afghanistan and Central Asia, Variorum, Collected Studies Series, (London 1977).
[3] . C.E. Bosworth, “Military Organization under the Buyids of Persia and Iraq”, Oriens, Vol. 18/19 (1965/1966), pp. 143-167.