چاپ کردن این صفحه

زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی زنان از دریچه مردم‌شناسی

این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

خانم دکتر شهلا حائری، استاد رشته مردم‌شناسی و رئیس پیشین برنامه مطالعات زنان در دانشگاه بوستون است. ایشان یکی از بنیانگزاران رشته مردم‌شناسی ایران بوده و پژوهش‌های قابل توجهی در زمینه مردم‌نگاری در ایران، پاکستان و جهان اسلام انجام داده است. کتاب  قانون تمنا: ازدواج موقت، صیغه در ایران [1] که به عربی نیز ترجمه و منتشر شده است یکی از شاخص‌ترین آثاری است که به موضوع پیچیده و رازآلود ازدواج موقت در ایران می‌پردازد. دکتر حائری در اثر دیگر خودشرمی نه برای خورشید: زندگی زنان متخصص در پاکستان (2002/2004)[2] از دریچه مردم‌نگاری به زندگی زنان مسلمان تحصیل کرده و متخصص در پاکستان می‌پردازد. آخرین کتاب ایشان با عنوان  شهبانوانفراموش ناشدنی: جانشینی، اقتدار، جنسیت (2020)[3] اثری پیشرو در مورد زندگی زنان منحصربفرد در جهان اسلام است. از میان دیگر کارهای برجسته دکتر حائری می‌توان به فیلم مستند «خانم رئیس جمهور: زنان و رهبری سیاسی در ایران» (2002، 4 دقیقه)[4] اشاره کرد که به شش زن کاندید انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال 2001 می‌پردازد. در کنار این آثار، خانم دکتر حائری تاکنون مقالات بسیاری نوشته و جوایز بسیاری دریافت کرده است.

خانم دکتر حائری باعث افتخار است که با شما گفتگویی درباره زنان در دوره میانه داشته باشم. یکی از موضوعات جنجال‌برانگیز در مطالعات ایران‌شناسی مشخص کردن دوره میانه ایران است. شما بر اساس تاریخ اجتماعی و مردم‌شناسی کدام دوره را به عنوان دوره میانه ایران می‌شناسید؟

من مورخ نیستم ولی فکر می‌کنم دوره میانه با ورود اسلام شروع شده و تا آغاز سده پانزده ادامه یافته است.

سپاسگزار می‌شوم کمی در مورد محتوای کتاب بسیار خوب خود کتاب  قانون  تمنا: ازدواج موقت، صیغه در ایران (1989/2014) توضیح دهید و این که چه شد که به این موضوع علاقه‌مند شدید.

بله، سپاسگزارم. گمان می‌کنم برای شما به عنوان یک تاریخ نگار جالب باشد که بدانید موضوع صیغه اساسا یک سنت عربی و پیش از اسلامی است و اسلام باعث به وجود آمدن آن نبوده ولی از آن بهره تمام گرفته است. در دوره پیش از اسلام در عربستان ازدواج به شکل‌های مختلف وجود داشته و معمول‌ترین نوع آن ازدواجی است که امروز نیز کم و بیش متداول است: تبادل هدایا و پول بین خانواده زن و شوهر. بر همین اساس در شریعت اسلام نیز زنان و مردان مسوول هستند که رضایت یکدیگر را جلب کرده و در مورد هزینه ازدواج و مهریه به توافق برسند و زن بنا به  شرع دریافت کننده مهریه است.

صیغه – یا متعه به اصطلاح صحیح تر- شکل دیگری از ازدواج بود که در عربستان پیش از اسلام رواج داشت. چون ساختار زندگی اجتماعی مبتنی بر قبیله بود، در صورتی که عضو جدیدی به قبیله وارد می‌شد، افراد قبیله به او یک همسر، خنجر و یک چادر می دادند و ازاو به عنوان عضو جدید خانواده و قبیله استقبال ؛ خنجر برای دفاع از خود، خانواده و قبیله مورد استفاده قرار می‌گرفت و داشتن همسربه مرد هویت خویشاوندی جدیدی می‌بخشید و برای او ‌ پیوند نژادی و قبیله ای تازه‌ای ایجاد می‌کرد.

نکته جالب اینجاست که در صیغه بر خلاف ازدواج دائم یا نکاح، مرد می‌بایست پول را به خود همسر اهدا کند و نه به پدر همسر. به این پول صدق می‌گفتند که با مهریه که برای  نکاح پرداخت می‌شد متفاوت بود. فرزندانی که حاصل ازدواج موقت بودند نه به مرد که به زن و خانواده و قبیله او تعلق داشتند. بنابراین این نوع ازدواج کم و بیش شبیه مادرسالارانه بود. نکته جالب‌تر آن که اگر به هر دلیلی زن و شوهر نمی‌خواستند به زندگی مشترک خود ادامه دهند، زن به راحتی می‌توانست در چادر را ببندد تا به مرد بفهماند که این رابطه تمام شده و دیگر اجازه ورود ندارد و همین اقدام ساده برای پایان دادن به ازدواج کافی بود. به عبارت دیگر، زن در صیغه صاحب اختیار بود و همان طور که پیشتر عنوان کردم بچه‌ها متعلق به خانواده مادر بودند و چیزی به نام فرزند نامشروع وجود نداشت. این کودکان را که به مادر تعلق داشتند الولد للفراش (کودکان بستر) می‌نامیدند.

 شکل دیگری از روابط  جنسی تن‌فروشی بود. ظاهرا این تن‌فروش‌ها پرچم‌های سیاهی داشتند که بیرون خانه‌های خود نسب می‌کردند، بنابراین مردم شغل زنانی که در این خانه‌ها زندگی می کردند را می‌دانستند. وبالاخره هر دو نوع چندهمسری یعنی زنی که با چند شوهر ازدواج می‌کرد یا مردی که با چند زن ازدواج می‌کرد وجود داشت، ولی نوع دوم یعنی ازدواج یک مرد با چند زن متداول‌تر بود. بدین ترتیب، صورت‌های مختلف ازدواج و روابط جنسی در جامعه قبیله‌ای عربستان پیش از اسلام رایج بود.

          

برای برخی از این سنت‌ها و روابط اسناد و داده‌های بسیاری داریم و برای برخی اسناد چندانی در دست نیست. ویلیام  رابرتسون اسمیت (م. 1894) شاخص‌ترین پژوهشگری است که در اثر خود ازدواج و خویشاوندی در عربستان پیش از اسلام[5] با دقت این موضوع را مورد واکاوی قرار داده است.

ما از همه تغییراتی که آغاز اسلام ایجاد شد آگاه نیستیم ولی می‌توان گفت صورت‌های مختلف ازدواج کم و بیش ادامه یافت. اقدام مهم پیامبر  قاعده‌مند و منسجم کردن صورت‌های مختلف ازدواج بود که می‌توانیم این قواعد را در سوره نسا بیابیم. تنها شکلی از ازدواج که پذیرفته و قانونی اعلام شد نکاح بود.اما آیه 24 سوره نساء نقطه اختلاف میان شاخه‌های مختلف اسلام از جمله سنی و شیعی است. بر اساس آیات قرآن و با توجه به برداشت اهل شیعه از آن یک مرد می‌تواند همزمان چهار همسر داشته باشد مادامی که با آنها به صورت عادلانه رفتار کند. مرد به عنوان بخشی از قرارداد ازدواج باید به همسرش مهریه پرداخت کند. همچنین مرد (متاهل و مجرد) می‌تواند برای لذت‌جویی، زنان ( مجرد یا بیوه) را صیغه کند به شرط آن که به او اجر  پرداخت کند. به تفاوت واژه‌ها برای نوع پولی که به زن پرداخت می‌شود توجه کنید: مهر برای نکاح و اجر برای صیغه. چنین تفاوت‌های مفهومی برای تبادل پول و ایجاد تعهدات و حقوق دوطرفه میان زن و مرد حاکی از ساختار قانونی ازدواج و قراردادی بودن آن است. نوع و ماهیت این تبادلات در طی قرن‌ها موضوع داغ بحث و جدل میان اهل سنت و تشیع بوده است. و البته جدا از اینها مردها می‌توانند با تعداد زیادی کنیز روابط جنسی داشته باشند و در این زمینه محدودیتی وجود ندارد.

بنابراین پیامبر سعی کرد صورت‌های مختلف ازدواج را محدود و قاعده‌مند سازد. پیامبر انواع ازدواج و تعداد همسرانی که هر مرد می‌تواند داشته باشد را محدود کرد. در قرآن آمده است که اگر نمی‌توانید میان همسران خود عدالت ایجاد کنید یک همسر برای شما کافی است. پژوهشگران مرد این عدالت را عدالت اقتصادی تفسیر کرده‌اند و مثلا می‌گویند اگر مرد دوهمسر داشته باشد و برای یکی گردنبند بخرد باید برای همسر دیگرش هم مثلا دستنبد بخرد. اما این منظور آیه را نمی‌رساند؛ در واقع این زن است که باید عدالت را تعریف کند. زنی که  بی‌عدالتی در حق او صورت گرفته شایسته است که بگوید عدالت چه چیز هست و چه چیز نیست. شیوه و کارکرد ازدواج در ایران و دیگر کشورهایی که در آنها قوانین اسلامی اجرا می‌شود آن است که تنها مرد تصمیم گیرنده است. مردها در طول تاریخ انحصار تفسیر متون مقدس را در دست داشته‌اند و به زن‌ها اجازه نداده‌اند در خصوص منظور کتاب‌های مقدس از مفهوم عدالت در روابط زناشویی چیزی بگویند.

         با توجه به موضوع ازدواج، این آیه وضعیت صیغه یا ازدواج موقت را مبهم می‌گذارد. اهل سنت می‌گویند که این نوع ازدواج با توجه به آیاتی که بعدها نازل شد فسخ شده است. نیز آنها عنوان می‌کنند که خلیفه دوم عمراین نوع ازدواج را به طور مشخص ممنوع کرد. انواع و اقسام داستان‌ها و حکایت‌ها در این خصوص که چرا عمر برای فسخ این نوع ازدواج فتوا صادر کرد وجود دارد ولی می‌توان این گونه برداشت کرد که رابطه صدق  در پیش از اسلام وجود داشته و پس از اسلام ممنوع شده است و حکم کسی که به این نوع ازدواج اقدام می‌کرد سنگسار بود. اما شیعیان عنوان می‌کنند که پیامبر به طور مشخص این ازدواج را ممنوع نکرد و هر گونه فتوایی در این خصوص فارغ از ضمانت قانونی یا اخلاقی  است. در هر صورت با توجه به این سه اساس یعنی آیات  قرآن، فتوای خلیفه عمر و نیز نبود عکس‌العملی از جانب پیامبر در این خصوص، اختلافات میان اهل سنت و شیعه در مورد ازدواج موقت تا به امروز لاینحل باقی مانده است.

          

سپاسگزارم. آیا امروزه اهل تسنن به فتوای عمر استناد می‌کنند یا ازدواج موقت میان اهل تسنن نیز محل مناقشه است؟

اختلاف در این زمینه در میان اهل تسنن نیزادامه دارد. چند وقت پیش مقاله کوتاهی در معرفی کتاب ازدواج موقت در میان اهل تسنن و شیعه نوشته خالد سنداوی[6] نوشتم. او در این کتاب به بررسی انواع ازدواج موقت در کشورهای سنی مذهب از جمله عربستان، کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، و مصر پرداخته است. سنداوی عنوان می‌کند که اهل سنت به این نوع ازدواج صیغه نمی‌گویند چرا که این اصطلاح مختص شیعیان استو در جامعه فارسی زبان این نوع ازدواج با عنوان صیغه شناخته شده است. در هر صورت ازدواج موقت در کشورهای مسلمان عرب زبان نیز وجود دارد ولی آنها با عناوین دیگری از آن یاد می‌کنند.

در این کتاب شما به تفصیل به اختلافات میان اهل سنت و تشیع در مورد ازدواج موقت پرداخته‌اید. می‌شود اینجا به نمونه‌ای از ازدواج موقت در ایران دوره میانه اشاره کنید؟

پرسش بسیار خوبی است. وقتی پژوهش در این موضوع را شروع کردم به منابع مختلف از جمله منابع شیعی مثل آثار محقق حلی، اصول کافی، و آثار شیخ طوسی رجوع کردم. در این آثار به ازدواج موقت پرداخته شده اما اشاره نمی‌کنند که آآآیا در عمل هم ازدواج موقت مرسوم بوده و اگر پاسخ این پرسش مثبت است تا چه میزان رواج داشته است. در پاسخ به پرسش شما می‌توانم بگویم که داشتن کنیز در میان اقشار ثروتمند، رهبران، نظامیان، و افراد برجسته سیاسی و مذهبی رایج بوده است. آنها تعداد زیادی برده زن و کنیز داشته‌ و بنابراین نیازی به ازدواج موقت نداشته‌اند«د‌انداند. با این وجود، قواعد مربوط به ازدواج موقت در کتب شیعی همواره ذکر شده است. آنها نیاز نداشتند برای داشتن رابطه با کنیزهای خود قواعدی تنظیم کنند تا روابط خود را مشروع جلوه دهند و این مساله شامل اهل تسنن هم می‌شود. آنها می‌توانستند همزمان چهار همسر قانونی و هر تعداد کنیز که دلشان می خواست داشته باشند، بنابراین قاعدتا به همسر موقت نیازی نداشتند. نمی‌دانم که آیا این مساله در مورد بقیه مسلمانان نیز صدق می‌کند یا نه اما حدس می‌زنم این موضوع وجود داشته زیرا تا همین امروز نیز ادامه یافته است.

کتاب شما در اصل مربوط به ایران امروز است. آیا زنان امروز با این نوع ازدواج مخالفند یا آن را به عنوان بخشی از فرهنگ خود پذیرفته‌اند؟ آیا درست است که برخی زنان برای این که صاحب فرزند شوند تن به  ازدواج موقت می‌دهند، یا دلایل دیگر از جمله مسائل اقتصادی و اجتماعی آنها را به این نوع ازدواج متمایل می‌سازد؟

 

پرسش بسیار پیچیده ای است. بستگی به این دارد که ما در مورد کدام گروه یا طبقه از زنان صحبت می‌کنیم؛ زنان تحصیل کرده یا بی سواد، شهری یا روستایی یا قبیله‌ای، زنان بیوه یا طلاق گرفته. اساسا ازدواج موقت یک پدیده شهری است که بیشتر در میان زنان بیوه یا مطلقه طبقه پایین جامعه رایج است. من نشنیده‌ام که این ازدواج چندان در میان روستاییان معمول باشد، در مورد زندگی قبیله‌ای که اصلا نشنیده و نخوانده‌ام، مگر آن که برای روسای قبیله یعنی خان‌ها رایج باشد. خان ممکن است یک یا دو همسر داشته باشد و برخی از آنها ممکن است ازدواج موقت هم بکنند.

          پیش از روی کار آمدن جمهوری اسلامی، نگاه مردم نسبت به ازدواج موقت منفی بود و این نوع ازدواج به ندرت صورت می‌گرفت و اغلب مخفی می‌ماند. افراد طبقه متوسط تن به ازواج موقت نمی‌دادند و یا دست کم آن را از خانواده‌های خود هم پنهان می‌کردند. من در این کتاب فصل مفصلی را به انواع ازدواج موقت و کارکرد آن در میان گروه‌ها، طبقات اجتماعی در شهرهای مختلف از جمله قم، مشهد، تهران اختصاص داده‌ام. پیش از انقلاب 57 خیلی از مردم چیز زیادی در مورد صیغه و قواعد و شرایط آن نمی‌دانستند. وقتی من پژوهشم را در سال 1377 شروع کردم جالب بود که مردم می‌گفتند «اوه! این ازدواج که منسوخ شده و کسی امروز دیگرازدواج موقت نمی کند.» ولی به نظر می‌رسید خبرها در مورد منسوخ شدن ازدواج موقت ناپخته بود! پس از انقلاب اسلامی و تشویق جمهوری اسلامی به انجام صیغه، ازدواج موقت بسیار متداول شد.

در بسیاری از شهرهای مذهبی مثل قم و مشهد تمایل به ازدواج موقت در میان زنان زیاد شده است. خیلی از این زنان معمولا ازدواج اولشان در سن بسیار کمی بوده و خیلی زود هم طلاق گرفته‌اند؛ از یک سو خانواده همسر سابقشان بچه‌ها را از آنها گرفته و از سوی دیگر خانواده پدری آنها را نمی‌پذیرند. بنابراین آنها به واقع حق انتخاب‌های زیادی برای ادامه زندگی ندارند. اگر ازدواج نکنند هیچ جایگاهی به لحاظ اجتماعی و مالی در جامعه و در میان خانواده‌ی خود پیدا نمی‌کنند. ازدواج موقت بیشتر در میان اقشار فرودست جامعه و درشهرهای مذهبی رایج است. در تهران و دیگر شهرهای بزرگ خیلی از مردم ازدواج موقت را به عنوان  تن فروشی شرعی می‌شناسند و ازآن دوری می‌‌کنند.

ضمن گفتگو با مردم، حتی با آنهایی که مدت‌ها پیش صیغه کرده بودند و دوره آن تمام شده بود متوجه شدم که بسیاری از آنها از کار خود پشیمان نیستند. برخی از سرناچاری ازدواج موقت کرده بودند و برخی برای آن که صاحب فرزند شوند. برخی از مردهایی که ازدواج موقت کرده بودند می‌گفتند دوست داشتند روابط جنسی جدیدی را تجربه کنند. اما در نهایت زن‌ها مورد سوء استفاده قرار می‌‌گرفتند مگر این که با قوانین و شرایط ازدواج موقت از پیش آشنا بوده و یا به لحاظ مالی خودکفا بودند.

نکته جالب توجه دیگر این که وقتی از علمای مذهبی و فقها می‌پرسی چرا ‌

 در کشوری که چندهمسری قانونی است همچنان ازدواج موقت وجود دارد به تو پاسخ می‌دهند «چون خیلی زنان طلاق گرفته یا همسرانشان فوت کرده و بنابراین به سرپرست نیاز دارند یا به لحاظ مالی نیاز به حمایت ندارند.» به عبارت دیگر منطق و ادعای فقها این است که زنان نیاز به کسی دارند که از آنها مراقبت کرده و سرپرستی آنها را بر عهده بگیرد.

در پاسخ به این پرسش که چرا زنان ازدواج موقت انجام می‌دهند می‌گفتند: «چون مردان نیاز جنسی قوی‌تری دارند و نمی‌توانند یا نباید نیازهای جنسی خود را کنترل کنند. بنابراین، اگر به دلایلی از همسران خود دور باشند و و مثلا نیاز به کسی داشته باشند که جورابشان را وصله کند بهترین کار این است که همسر موقت اختیار کنند! این بهترین روش برای ارضای نیاز بدون ارتکاب به گناه است» بنابراین دلیل فقها این بود که مردان به خاطر نیاز به رابطه جنسی و زنان به خاطر نیاز به پول به ازدواج موقت روی می‌آورند.

اما وقتی با خود این زنان بویژه آنها که جوان‌تر بودند صحبت کردم دریافتم که بسیاری از این زنان در سن کودکی مثلا 13، 14 سالگی مجبور به ازدواج شده‌ و به خاطر عدم علاقه متقابل به یکدیگر  از هم جدا شده بودند. از طرف دیگر به خاطر مسائل مالی یا اجتماعی نمی‌توانستند به خانه پدری خود برگردند. و حال پس از داشتن تجربه ناموفق در ازدواج اول به دنبال یک رابطه خوب و همراه با علاقه می‌گشتند، به دنبال یک همراه، یک رابطه معنی‌دار که به لحاظ عاطفی و احساسی آنها را ارضا کند.

یافته‌های شما بسیار در خور توجه است. اگر اجازه دهید به سراغ اثر بسیارخوبی که شما به تازگی منتشر کرده‌اید برویم:شهبانوان فراموش ناشدنی: جانشینی، اقتدار، جنسیت (2020) در این کتاب شما بیشتر روی زنانی متمرکز شده‌اید که توانسته‌اند در سیستم سیاسی عصر خود نقش مهمی بازی کنند. می‌شود کمی در مورد محتوای کتاب صحبت کنید و این که چه دوره‌های زمانی و چه جغرافیایی را در این اثر مورد بررسی قرار می‌دهید؟

رهبری سیاسی در کشورهای اسلامی و حتی در بیشتر کشورهای اروپایی مبتنی برقدرت مردانه و تخصص مرد تعریف می‌شود. زنان چه در گذشته و حتی تا همین امروز عمدتا بازیگران اصلی صحنه‌های سیاسی نبوده و نیستند.  ولی با دقت بیشتر در تاریخ به تعداد انگشت‌شماری از زنان برمی‌خوریم  که توانسته‌اند در جوامع مسلمان به قدرت برسند. پرسش من در این کتاب آن بود که این زنان چگونه توانستند به این جایگاه دست پیدا کنند. چگونه برخی از آنها به جایگاهی رسیدند که توانستند تاج بر سرنهند؟ در 1380 موقع برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری که به دور دوم ریاست جمهوری خاتمی منتهی شد، متوجه شدم که 47 زن نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده اند.[7] من در تهران با شش نفر از این زنان گفتگو کردم. یکی از آنان زن بسیار جالبی بود و کاملا از گفتمان جمهوری اسلامی آگاهی داشت.  او به قرآن و احادیث مسلط بود و از آن دسته از زنانی بود که در جوامع زنانه در مورد موضوعات مذهبی سخنرانی می‌کرد. او همچنین به همراه همسرش یک دبیرستان غیرانتفاعی را اداره می‌کرد.

 در ضمن گفتگو، از او پرسیدم: «چرا فکر می‌کنید در کشور ایران در زیر سایه جمهوری اسلامی شما مشروعیت رئیس جمهور شدن دارید؟» او سریع جواب داد: «چرا که نه؟ ما در قرآن داستان ملکه سبا را داریم که بر سرزمین خود حکومت می‌کرد... این مساله خیلی مهم است». او برای دادن پاسخ به پرسش من فورا به قرآن که برای ما مسلمانان مهم‌ترین حجت است ارجاع داد. در قرآن، جایگاه ملکه سبا به گونه‌ای است که خدا از او هیچ ثروت و مکنتی دریغ نکرده و تخت پادشاهی او را با عبارت عرش اعظم توصیف می‌شود، همان عبارتی که در قرآن برای تخت پادشاهی خدا به کار رفته است.

موقع پژوهش در مورد ملکه سبا و دیگر زنان سیاستمدار در جهان اسلام، مدام به این جمله منسوب به پیامبر برمی‌خوردم که: «هرگز ملتی که زنی بر آنها حکومت می‌کند توفیق نخواهد یافت.» در اینجا ما از یک سو آیاتی قرآن را داریم که بالا ترین و مهم‌ترین مرجع برای مسلمانان است و در آن به قدرت ملکه سبا مشروعیت می‌دهد و از سوی دیگر حدیث محمدی را داریم که جامعه را نسبت به رهبری زنان هشدار می‌دهد. اگر این چه حدیث تک روایتی است ولی توسط بخاری در قرن سوم مورد تایید قرار گرفته است. به همین دلیل این حدیث به عنوان اصل انکارناپذیر در جهان اسلام درآمد. نکته قابل ذکر که اغلب مورد چشم پوشی قرار می‌گیرد آن است که برای مسلمانان آیات قرآن معتبرتر از احادیث هستند. بنابراین من در این کتاب به بررسی رابطه میان آیات قرآن و حدیث منسوب به پیامبر پرداختم.

این پرسش در ذهن من وجود داشت که با توجه به غالب بودن حدیث پیامبر در کتاب‌های مذهبی و سیاسی، چه اصول ساختاری دیگری به زنان امکان داد تا در دوران میانه و مدرن به بالاترین مقام سیاسی در کشور خود دست یابند. به خصوص آن‌که اگر به لحاظ تاریخی نگاهی به جوامع اسلامی بیندازیم متوجه  شاخص بودن قدرت مردانه در امر رهبری -چه به عنوان پادشاه و چه با عنوان خلیفه- و نیز در سطح خانواده به عنوان پدر و همسر می‌شویم. در شرایطی که دختر شانس داشتن حمایت پدر پادشاه خود را داشته باشد می‌تواند فارغ از آن چه در حدیث آمده است به قدرت برسد.البته خود او نیز باید دارای استعداد، شخصیت کاریزماتیک و نیز جاه‌طلبی باشد تا بتواند با برادران خود رقابت کند و به قدرت برسد. در این شرایط قدرت مردانه در نقش پادشاه، سلطان یا خلیفه بر قدرت و نفوذ مذهبی غلبه می‌کند.

  راضیه سلطان، سیزدهمین ملکه هندی از معدود زنانی است که پس از پدر و با حمایت او به پادشاهی رسید و در این میان حتی یک صدای مخالف چه از طرف افراد و چه نهادهای قدرتی و مذهبی بر ضد او بلند نشد و به قدرت رسیدن او با جالش جدی مواجه نشد. می‌توان گفت که قدرت پدر و اهمیت روابط پدر-دختری به او امکان داد که تاج برسر بگذارد.

آیا با نزدیک‌تر شدن به دوره مدرن تعداد زنان فرمانروا افزایش یافته است؟ و پرسش دیگر این که آیا تعداد رهبران زن در تعداد خاصی از کشورها بیشتر است؟

فکر می‌کنم باید به این موضوع از دریچه تاریخ بنگریم و به تغییرات سیاسی توجه کنیم. وقتی در مورد دوره میانه صحبت می‌‌‌کنیم دوره‌ای را در نظر داریم که نظام سیاسی مبتنی بر اقتدار مطلقی است که در دست شاه، سلطان یا خلیفه قرار دارد. عالمان مذهبی معمولا تحت فرمان این رهبران سیاسی فعالیت می‌کردند و به همین خاطر رهبران می‌توانستند موانع مذهبی را که ممکن بود بر سر راه دختران و یا همسرانشان وجود داشته باشد برطرف کنند. باید در نظر داشته باشیم که در دوره میانه یک زن فرمانروا عموما تهدید جدی برای سیاستمردان زیردست خود ایجاد نمی‌کردند، به خاطر این که تعداد این زن‌ها زیاد نبود و از سوی دیگر جنبش زنانه‌ای نبود که از فرمانروایان زن حمایت کند. اما با نزدیک شدن به دوره مدرن بیداری و جنبش زنان پدید آمد. زنان امروز می‌خواهند صدایشان شنیده شود، می‌خواهند دور میز قدرت جایی هم برای آنها وجود داشته باشد و همین درخواست و جنبش جمعی زنان تهدیدی برای ساختار و امتیازات قدرت مردانه محسوب می‌شود. به همین خاطرما در بسیاری از کشورهای مسلمان شاهد خشونت بیشتری با جنبش‌های زنان هستیم و این به خاطر برخورد ایدولوژی محور و بدون انعطاف نسبت به درخواست‌های زنان بویژه در حوزه سیاسی است.

ولی زنان از تلاش و حرکت باز نایستاده‌اند. آنها به دنبال به دست آوردن کرسی بر سر میز سیاست هستند. مادامی که آنها نتوانند در قدرت سیاسی جایگاه ویژه‌ای پیدا کنند نمی‌توانند در عرصه‌های دیگر نیز پیشرفت چشمگیری داشته باشند؛ نمونه‌هایی از این مساله را می‌توان در آمریکا و جهان غرب پیدا کرد. در چند سال اخیر تعداد زنانی که به کنگره راه پیدا کرده‌اند هم از حزب دموکرات‌ و هم جمهوری‌‌خواه افزایش یافته است. این همان چیزی است که زنان در جامعه اسلامی به دنبال آن هستند اما با واکنش سختی از سوی جامعه روبرو می‌شوند. به طور خلاصه می‌توان گفت میان جامعه عصر میانه و جدید به لحاظ ساختارهای سیاسی و سیستم‌های قانونی تفاوت‌های جدی وجود دارد. در دوره میانه قدرت و اقتدار پدر/پادشاه و جاه‌طلبی زنان دارای کاریزما به آنها قدرت می‌داد تا از نردبان قدرت بالا روند.

در این کتاب، شما بر روی زنان مسلمانی متمرکز هستید که با ساختارهای موجود قدرت و اقتدار دست و پنجه نرم کردند تا به مقام رهبری سیاسی برسند. آیا در این دوره در میان زنان ایرانی به نمونه‌ای برخورد کردید؟ یا برای زنان ایرانی موانع و محدودیت‌های بیشتری وجود داشته است؟

سوال شما چند قسمت دارد. من البته در نظر داشتم که شهبانوی از ایران را نیزدر کتابم بیاورم. در حقیقت فصل عایشه همسر محبوب پیامبر را با مختصری از زندگی شهبانوی ساسانی پوران‌دخت آغاز کردم زیرا که موضوع حدیث محمدی مربوط به پوران‌دخت است. احتمالا وقتی پیامبر متوجه شد که در ایران یک زن پادشاهی می‌کند این چنین  گفته: «قومی که امور خویش را به زنی بسپارد هرگز رستگار نخواهد شد.»[8] این حدیث پس از آن که عایشه در جنگ جمل از خلیفه علی شکست خورد بر سر زبان‌ها افتاد. بدین ترتیب مسلمانان با اشاره به این حدیث سرزنش را متوجه شخص دیگری می‌کنند و نیز به زنان درس اطاعت و فرمانبرداری می‌دهند و این که پشت درهای بسته بمانند و در جمع و بویژه در محافل سیاسی حاضر نشوند.

نیز، من بخشی ازکتاب را به زنانی اختصاص داده‌ام که حکومت نکرده‌اند ولی در پس پرده نقش‌های مهمی ایفا کرده‌اند. هزاران  نمونه از آنها وجود دارد. در طول تاریخ به طور عمومی و در ایران به طور ویژه زنان قدرتمند بسیاری بوده‌اند که سعی داشتند درتصمیمات  پدران، برادران، همسران و پسران خود نفوذ کنند. به عنوان نمونه، در طول دوره صفوی، پری خان خانم، خواهر اسماعیل دوم، فرزند محبوب پدرش شاه تهماسب بود و در دوره حکومت پدرش و به تشویق او نقش مهمی در دربار ایفا می‌کرد. اما شرایط برای پری خان خانم با روی کار آمدن برادرش اسماعیل دوم متزلزل شد و در زمان فرمانروایی برادر دیگرش محمد خدا بنده و همسر وی که تحمل حضور پررنگ  او را نداشتند تغییر کرد و آنها سرانجام زمینه قتل او را فراهم ساختند.

بنابراین زنان بسیاری بودند که در پشت صحنه نقش مهمی در قدرت ایفا می‌کردند ولی نتوانستند بر تخت پادشاهی  تکیه بزنند. در دوره ایلخانیان در قرن 13 زنی به نام ابش خاتون زندگی می‌کرد که از تبار مغولان بود. مادر ابش خاتون زن بسیار قدرتمندی بود که برای او زمینه‌سازی کرد تا در شرایطی که تنها 10 یا 11 ساله بود با یکی از نوادگان هلاکو به نام مکنو خان ازدواج کند. بنابراین ابش خاتون به ظاهر حاکم بود ولی عملا همسرش امور را اداره می‌کرد. ابش خاتون در سن 16 سالگی همسر خود را از دست داد و از این رو خودش قدرت را به دست گرفت. اما پس از مدت کوتاهی به خاطر انجام اقدامات بر ضد حکومت ایلخانی به زندانی در تبریز  افتاد و سه سال بعد در حالی که تنها 26 داشت در زندان به قتل رسید. دلم می‌خواست بیشتر در مورد او می‌نوشتم ولی متاسفانه نتوانستم در آمریکا مطالب زیادی پیدا کنم. مطمئن هستم می‌توان مطالب بیشتری در مورد او پیدا کرد و امیدوارم بتوانم در فرصت دیگر بیشتر درباره او بنویسم.

بخش دوم پرسش شما مربوط به قومیت زنان و پیوند جغرافیایی ایشان است. تا آنجا که مربوط به قومیت و نژاد است، زنان فرمانروا بیشتر از نژاد ترکی-مغولی هستند. به لحاظ جغرافیایی نیز هر چه از عربستان دورتر می‌شویم شانس پیدا کردن زنان حاکم بیشتر است. این مساله بویژه در مناطق جنوب، جنوب شرق و مرکز آسیا نمود دارد. به عنوان نمونه در قرن نوزدهم، در بوپال در مرکز هند نمونه قابل توجهی از چهار نسل از مادران و دختران حاکم به چشم می‌خورد. در آغاز قرن نوزدهم، زنی 19 ساله به نام قدسیه که همسرش به طور اتفاقی کشته شد او توانست با جانشین کردن دختر خردسالش به جای همسر قدرت را به عنوان نایب‌السلطنه قبضه کند. دخترش پا جای پای مادر گذاشت و بدین ترتیب قدرت تا سال 1304(1926) از مادران به دست دختران می‌رسید. این زنان را با عنوان بیگم‌های بوپال می‌شناسند.

نکته جالب اینجاست که قدسیه، هرچند زن معتقد و مذهبی بود، وقتی قدرت را به دست گرفت حجاب از سر برداشت  و وقتی با مخالفت خانواده بویژه خانواده همسرش مواجه شد آن قدر تیزهوش بود که به عایشه همسر محمد استناد دهد. او عنوان کرد که تواضع و تقوا ربطی به پوشیدن حجاب ندارد. نیز به خانواده اش گوشزد کرد که عایشه، همسر محمد در جنگ‌ها شرکت می‌کرده است.

در پیشگفتار کتاب، شما به این نکته اشاره می‌کنید که برخلاف تاریخ شفاهی و فکاهی که در آن می‌توان مطالب بسیاری برای زنان پیدا کرد، در متون رسمی تاریخی نمی‌توان رد پای زیادی از زنان پیدا کرد. به نظر شما علت کمبود مطالب در مورد زنان در تاریخ‌های مکتوب چیست؟

حق با شماست. اگر نکاهی به کتاب‌های تاریخی بیندازیم به سرعت در می‌یابیم که تاریخ توسط مردان راجع به مردان و برای مردان نوشته شده است. موضوعات مربوط به کامیابی و پیروزی مردان در کسب قدرت است و زنان اغلب به فراموشی سپرده می‌شوند. مردان دغدغه نوشتن در مورد زنان را نداشتند. درباره زنان و نیز مردم معمولی مطالب زیادی نوشته نشده است. اما این به آن معنا نیست که مردم در مورد  زنان شاخص مثلا فرمانروایان چیزی نمی‌دانستند. مردم از طریق همین روایت‌های عامیانه از تاریخ و فرهنگ خود باخبر می‌شوند.

اما استثناهایی هم وجود دارد. زنان قدرتمندی چون ترکان خاتون، مادر و همسر دو شاه خوارزشاهی که شما در کتاب خود به او پرداخته‌اید. در کتاب طبقات ناصری شما می‌توانید مطالبی برای او پیدا کنید ولی حتی در همان کتاب به زور دو پاراگراف در مورد او نوشته شده است. همچنین در همین کتاب طبقات ناصری جوزجانی مورخ قرن 13 تنها چند صفحه در مورد راضیه سلطان نوشته است، زنی که از سال 633-637 (1236-1240) در شمال هند حکومت می‌کرد. در آثار دیگر نیز نمی‌توان مطالب درخور توجهی در مورد این زن پیدا کرد. جالب اینجاست که همین مورخ در مورد برادران راضیه مطالب بیشتر و حتی تملق آمیز نوشته ولی در مورد خود راضیه که پس از پدرش ایلتتمش  شاخص‌ترین سلطان مملوک در هند در قرن هفتم/سیزدهم است کمتر نوشته است. وقتی به قرن 14 می‌رسیم، با داستان‌های بسیاری مواجه می‌شویم که در مورد راضیه سلطان نوشته شده و با شایعات و حکایات فکاهی و شفاهی در هم آمیخته است. اما در عصر جدید، کتاب‌های بیشتری برای او نوشته شده، چند فیلم راجع به او ساخته شده، از جمله آنها یک ملودارم تلویزیونی که می توانید آن را روی نتفلیکس تماشا کنید. حضور راضیه سلطان در فرهنگ عمومی و در تاریخ شفاهی پررنگ‌تر است زیرا مردم از قدیم می‌دانستند که شاهزاده خانم خوش نامی بوده که زمانی درهند حکومت کرده است. اثبات این مطلب که چقدر این روایات درست و مبتنی برواقعیت است دشوار است اما این منابع از معدود منابعی است که در مورد زنان شاخص در دوره میانه  بدست ما رسیده  است.

         همان طور که شما اشاره کردید، وقتی به نیمه دوم قرن بیستم یعنی بعد از دهه‌های 1950  و 1960 می‌رسیم، زنان شروع به نوشتن درباره خود و دیگر زنان کردند، و در ضمن نوشته زندگی نامه خود و دیگر زنان و بازگویی رویدادهای تاریخی و اجتماعی زندگی زنان را منعکس کردند. امروز شرایط تغییر کرده ولی پیش ازآن تاریخ شفاهی بسیار مهم بود.

سپاسگزارم. شما پژوهشهای بسیاری در مورد مطالعات زنان انجام دادهاید. به نظرتان چه موضوعات مهمی است که باید در مورد نقش و جایگاه زنان در ایران دوره میانه انجام شود؟

ضمن پژوهش در مورد زنان حکمفرما و دیگر زنان قدرتمند به زنان بسیاری برخوردم که در زمینه‌های دیگر مثل شعرسرودن و نیز حمایت از آثار معماری فعال بودند. ما به راستی باید اطلاعات بیشتری در مورد دوره میانه ایران و دیگر نقاط جهان به دست آوریم. من به شخصه بیشتر از پیش به دوره میانه در ایران و دیگر کشورهای اسلامی بویژه روابط زن و مرد علاقمند شده‌ام. اگر زمانی بخواهم پژوهش دیگری انجام دهم در مورد وضع و حال زنان دوره میانه خواهد بود.

به عنوان یکی از پیشگامان رشته مردم‌شناسی ایران، از دانش تاریخ چه انتظاری دارید؟ به عبارت دیگر دانش تاریخ چگونه می‌تواند به شما کمک کند برای پرسش‌های خود پاسخ‌های بهتری بیابید؟

 مردم‌شناسی رشته نسبتا جوانی است. در ابتدا مردم‌شناسان چندان به تاریخ اهمیتی نمی دادند، یا بهتر است بگویم توجه زیادی به تاریخ نمی‌کردند. اما ما می‌دانیم که هر چیز اعم از زندگی افراد، نهادها و جوامع تاریخی دارند. تاریخ می‌تواند به ما کمک کند که نبست به حوادث چشم‌انداز بهتری داشته باشیم. وقتی روی کتاب اولم کار می‌کردم ناگزیر بودم به آثار تاریخی رجوع کنم تا در مورد تاریخ ازدواج موقت پیش از اسلام و پس از آن در ایران و دیگر کشورهای مسلمان اطلاع پیدا کنم. گذشته از آن خود من به شخصه به تاریخ علاقه دارم و از خواندن داستان‌های تاریخی لذت می‌برم. اما از سوی دیگر دانستن تاریخ را برای درک بهتر از آن چه در جامعه در حال روی دادن است لازم می‌دانم.

به گمان من یکی از مسائل بارز بویژه در مورد ایرانیان تمایل به تعمیم دادن یک حادثه، اتفاق یا سنت به همه جامعه است. اما مردم‌شناسی به ما می‌آموزد که شما باید شواهد عینی داشته باشید. بنیان دانش مردم‌شناسی از «دیگر» از طریق مشاهدات بسیار، یادگیری زبان و شرکت در زندگی روزانه مردمی به دست می‌آید که ما دوست داریم در موردشان بیشتر بدانیم. شما باید زندگی روزانه مردم را با دقت بررسی کنید، نه تنها به گفتارشان بلکه به کارهایی که انجام می دهند و نیز نحوه انجام آن کارها توجه کنید.

وقتی در مورد طلاق، ازدواج یا مدرنیته در میان ایرانیان و تاثیر آن بر فرهنگمان صحبت می‌کنیم به واقع نیاز به شواهد داریم تا مدعاهای ما را اثبات کند. البته به لحاظ تاریخی می‌توانیم منابع دیگر از جمله منابع مکتوب یا قابل مشاهده پیدا کنیم تا ادعاهایی را مطرح کنیم. اما مهم است که دانش و مشاهدات تاریخی را با یافته‌های مردم‌شناسی که همان طور که گفتم اختصاصی تر است حمایت کنیم.

اگر می خواهیم بدانیم چطور ازدواج موقت در ایران برای قرن‌های متمادی تداوم داشته و چطور و چرا انجام می‌گرفته لازم است به ایران برویم و زنان و مردانی که ازدواج موقت کرده‌اند را بشناسیم. من سعی کردم این زن‌ها و مردها را از نزدیک بشناسم، ببینم کجا زندگی می‌کنند و چرا ازدواج موقت را انتخاب کرده‌اند. به عنوان مثال وقتی مشغول انجام پژوهش خود در قم بودم به ملایی برخوردم که در مورد ثواب ازدواج موقت صحبت می‌کرد. او گفت بدون آن که همسرش بداند هر هفته دست کم یک مورد صیغه می‌کند. اما وقتی از او خواستم که برخی از این زن‌ها را به من معرفی کند تا با آنها مصاحبه کنم گفت: «چرا می‌خواهی با آنها حرف بزنی؟ من دارم به شما هر چه را باید بدانید می‌گویم». فکر می‌کرد چون قواعد و شرایط مربوط به ازدواج موقت را به من می‌گوید همه چیزهایی که باید بدانم را به من گفته است. دانستن قانون و قواعد مهم است ولی کافی نیست. او هرگز من را به این زنان معرفی نکرد ولی من توانستم از طریق رابطه‌های دیگر بسیاری از این زنان را پیدا کنم. من ساعت‌ها با این زنان گفتگو کردم تا از طبقه اجتماعی و  روابط خانوادگی آنها و مسائلی از این دست باخبر شوم. کوتاه سخن آن که مردم‌شناسی و تاریخ دست در دست همدیگر حرکت می‌کنند و من تلاش کردم این موضوع را در کارهای خود بویژه کار آخرم پیاده کنم.

شما فرمودید که برخی از مردم‌شناسان نسبت به تاریخ مقاومت می‌کنند، چرا؟

این موضوع بیشتر مربوط به گذشته است. دقیقا مطمئن نیستم چرا اما فکر می‌کنم پیشتر این باور کلی وجود داشت که مردم‌شناسی یک علم مبتنی بر مشاهدات است. شما نیاز داشتید به اندازه کافی شواهد قابل مشاهده داشته باشید که این مساله درست است. در مجموع یک مردم‌شناس نمی‌خواهد تنها به منابع تاریخی تکیه کند. او نیاز به انجام کارهای میدانی دارد، این که به محیط مورد بررسی سربزند، با آن مردم حشر و نشر داشته باشد، زبان محلی آنها را بیاموزد، و بعد از به دست آوردن شناخت کافی، یافته‌های خود را تجزیه و تحلیل کند وبا دیگران در میان بگذارد.

سپاسگزارم. به طور خلاصه به پروژه‌هایی اشاره کردید که احتمالا قصد دارید در آینده بر روی آنها کار کنید. آیا در حال حاضر پزوهشی را در دست کار دارید؟

پروژه های زیادی را در ذهن دارم که در آینده بر روی آنها کار کنم. انجام این کتاب آخر حدود شش سال من را به خود مشغول داشت. دوست دارم در رابطه با داستان‌های مربوط به زنان حکمفرما کار خلاقانه‌تری انجام دهم. اما هنوز پژوهش جدیدی برای خودم تعریف نکرده‌ام. همان طور که به شما گفتم دوست دارم بیشتر در مورد عصر میانه بدانم زیرا وضعیت اجتماعی و سیاسی آن دوره به تمامی با آنچه ما امروز داریم متفاوت بوده است. درک مردم آن روز از امور، اعمال و رفتارآنها با امروز کاملا متفاوت بوده و همین من را تشویق می‌کند بیشتر در موردشان بدانم. شاید این بار ببشتر روی ایران متمرکز شوم.

 

 دریافته ام که کارهای تطبیقی و پل زدن میان فرهنگ‌های مختلف بسیار به پژوهش‌ها غنا می‌بخشد. البته دوست دارم بیشتر در مورد ایران بدانم و روی  جنبه‌های مختلف فرهنگ ایرانی متمرکز شوم زیرا ایران بخش مهمی از هویت من را تشکیل می‌دهد و ریشه‌هایم در آنجا رشد کردند. نیزسر زدن به مناطق شرقی‌تر و پژوهش در مورد آن از جمله پاکستان را نیز بسیار الهام بخش دانسته ام.  جامعه پاکستان مبتنی بر سیستم کاستی است و بافت اقتصادی، سیاسی متفاوتی از ایران دارد. سیستم کاستی که کم و بیش شبیه سیستم فئودالی است و شما می دانید که این سیستم در ایران  تقریبن از هم پاشیده بود. بنابراین همان طور که زمانی دوست داشتم به مطالبی غیراز موضوع ایران بپردازم و در مورد فرهنگ‌های دیگر بیشتر بدانم، امروز بیشتر علاقه دارم دوباره به ایران برگردم و به مسائلی بپردازم که در ایران در حال رخ دادن است. البته در حال حاضر موضع خاصی را در ذهن ندارم.

باز هم از شما به خاطر فرصتی که در اختیار تارنمای تاریخ ایران در عصر میانه قرار دادید سپاسگزارم.

تنظیم گفتگو: مریم کمالی

 

[1] . Law of Desire: Temporary Marriage, Mut’a, in Iran, Syracuse University Press, 1989/2014.

[2] . No Shame for the Sun: Lives of Professional Pakistani Women, Syracuse University Press, 2002/2004.

[3] . The Unforgettable Queens of Islam: Succession, Authority, Gender, Cambridge University Press, 2020.

[4] . Mrs. President: Women and Political Leadership in Iran (2002, 46 min).

[5] .William Robertson Smith, Kinship and Marriage in Early Arabia, Beacon Press,1885/2008.

[6] . Khaled Sindawi, Temporary Marriage in Sunni and Shiite Islam, Harrassowitz Verlag, Wiesbaden (2013).

.لازم به توضیح است که در ایران زنان حق شرکت و نام نویسی برای رئیس‌ جمهور شدن رادارند. اما شورای نگهبان آنها را همیشه رد کرده است.  . مصاحبه کننده[7]

. لن یُفلِح قوم ولّوا امرهم إمرأة[8]

خواندن 3292 دفعه آخرین ویرایش در دوشنبه, 08 آذر 1400 23:51 دوشنبه, 08 آذر 1400