مدرسه از ریشه درس است که با تاکید بر وجه مکانی در صرف و نحو عربی در لغت به معنی جایی است که در آن درس ارایه میشود. امروزه در مدرسه به عنوان یک فضای آموزشی عمومی انواع علوم رایج به کودکان و نوجوانان آموزش داده میشود که محتوای این علوم همگی با عنوان درس شناخته میشود. این در حالی است که فضای آموزشی که به عنوان مدرسه در دوره میانه شناخته میشد شامل مکانی بود که غالب محتوای آموزشی آن را تعلیمات دینی و مباحث اعتقادی تشکیل میداد که بدانها درس اطلاق میشده است. این زاویه دید خاص به درس، ساختار و محتوای مدرسه در دوره میانه را تشکیل داده است که از هم این حیث و هم به لحاظ ریشه لغوی شباهتهایی با مکتب اسکولاستیک[1] در قرون میانه اروپا دارد. فارغ ازاینکه ایجاد مدارس در ایران پیش ازپیدایش این مکتب در غرب بوده و بسیاری محصولات علمی مدارس شرق بنمایههای تفکری اسکولاستیک و شارح بزرگ آن توماس آکویناس[2] را تشکیل داده است اما هر دو زمینه تحولات اساسی در فضاهای آموزشی آن روزگار را فراهم ساختهاند.
اساسا ایجاد یک ساختار آموزشی جدید با عنوان مدرسه در ایران و جهان اسلام به اواسط قرن پنجم هجری و در دوره تسلط سلجوقیان بر بغداد به عنوان مرکز خلافت عباسی و ایران به عنوان مرکز حکومت بازمیگردد. سیر تحول فضاهای آموزشی پیش وبعد از ظهور اسلام تا تاسیس مدارس در پنج قرن پس از آن تغییرات اساسی را به خود دیده است که بررسی زمینه، علل و تاثیرات این تغییرات میتواند چشم انداز مناسبی را برای علل اساسی تاسیس مدارس و نحوه کارکرد و همچنین چگونگی وضعیت ساختاری و معماری آن برای ما بگشاید. در این مقاله ابتدا سیر تحول فضای آموزشی پیش و پس از اسلام اجمالا بررسی شده و به تغییرات اساسی رخ داده در فضاهای آموزشی پیش از تاسیس مدرسه پرداخته میشود. پس از آن با روند شکل گیری مدارس در ایران و بغداد در دوره سلجوقی آشنا شده همچنین به تشریح ساختار و معماری آن خواهیم پرداخت. منابع اصلی ما در این تحقیق اغلب کتب دست اول تاریخی است که بیشتر به زبان فارسی و عربی نگاشته شده و همزمان و یا با فاصله زمانی اندک از تحولات رخ داده است نگاشته شده است و همچنین بررسی آثار و ابنیه به جا مانده از مدارس در دروه سلجوقیان خواهد بود.
در ایران قبل از اسلام عمدتا دو نوع مرکزآموزشی وجود داشته است یکی مراکز آموزشی که شکل فراگیرتر و همگانیتر داشته که آگورا نامیده میشد. آگوراها، همچنان که از ریشه یونانی نام آنها به معنای گردهمایی برمیآید مرکز تجمع افراد برای یادگیری فنون نظامی و تعلیمات دینی زیر نظر روحانیون زردشتی و در نزدیکی آتشکدهها بوده است و دومی مراکز علمی که توسط حکومت ساسانی و جهت تربیت شاهزادگان و طبقه اشراف ساخته میشده که شاخصترین آن را میتوان آکادمی جندی شاپور دانست. این آکادمی در شهری به همین نام در جنوب غربی ایران و در محل فعلی روستای شاهآباد، در نزدیکی شوشتر تاسیس گردیده است. جندیشاپور به زبان پهلوی "وهاندیو شاپور" به معنای "شهر شاپور بهتر از انطاکیه " بود که این دلالت بر تاسیس آن توسط شاپور اول (۲۷۰-۲۴۰ م) شاه مقتدر ساسانی دارد. هر چند در مورد تاریخ تاسیس آکادمی مزبور اطلاع دقیقی در دست نیست اما به نظر میرسد در زمان حکومت انوشیروان در فواصل سالهای 531 تا 579 میلادی فعالیت علمی و آموزشی آن به اوج رسیده است. ازجمله فعالیت های مهم جندی شاپور مرکز علمی تحقیقاتی وآموزشی در خصوص طب بوده است که در بیمارستان منضم بدان صورت میگرفت. مورخان بزرگ اسلامی چون ابن خلدون(1406 م)، ابن حوقل (976 م) یاقوت حموی (1228 م) و قزوینی (1340 م) در آثارشان به وسعت برنامههای علمی و آموزشی جندی شاپور و تداوم آن تا قرنها پس از ورود اسلام به ایران اشاره نمودهاند.
متاسفانه آثار فیزیکی از جندی شاپور بر جای نمانده است و منابع تاریخی نیز متوجه دستاوردهای علمی آن بوده و تحلیلی از سیستم آموزشی و روشهای کاربردی در آن ارایه ندادهاند از این رو اطلاعات ما در خصوص معماری این فضای آموزشی بیشتر مبتنی بر فرضیات اشتراک آن با نحوه معماری ویرانه کاخ های به جا مانده همدوره با آن است. طبق فرضیهای که دکتر سمیع آذر در کتاب تاریخ تحولات مدارس در ایران ارایه دادهاند کاخ بیشاپور که توسط شاپور در شهر جندی شاپور ساخته شده و ویرانههای آن اکنون وجود دارد به نظر می رسد هم دوره با ساخت آکادمی جندی شاپور باشد. با نگاهی به کاخ بیشاپور دو ویژگی معماری که می توان آن را در بنای آکادمی جندیشاپور و سایر فضاهای آموزشی آندوره محتمل دانست عبارتند از یکی استفاده از فضای مرکزی احاطه شده توسط اتاقهای جانبی است که این فضا میتواند یک حیاط مربع شکل و یا یک گنبدخانه بزرگ و حجیم باشد اما در هر صورت دسترسی اصلی به اتاقهای جانبی از طریق آن میسر است. این فضای مرکزی ضمن آنکه قلب مجموعه را تشکیل می دهد آرایش نسبتا متقارن سایر فضاها را نیز تابع خود میسازد. این فضا معمولا توسط دو ایوان متقابل برروی محور اصلیاش محاط است که یکی ازآنها تداوم مجموعه ورودی بنا است.[3]
کاخ بیشاپور
ویژگی دومی بهرهگیری از دو نوع فضای اصلی در ترکیب کلی بنا است: ایوانهای کشیده و پوشش طویلی قوسدار موسوم به طاق آهنگ و اتاق مربع شکل با پوشش گنبدی. ایوانها همیشه توسط دو فضای متقارن جانبی معمولا دو گنبدخانه در برگرفته شده و ارتباط بین دو جناح بنا را تامین مینماید. برخلاف ایوانها که غالبا فضاهای ارتباطی بودند گنبدخانههای مربع شکل فضاهای مستقلی بودند که عملکردهای مختلف در آنها صورت میپذیرفت. بناهای فضاهای آموزشی و مراکز علمی ایران باستان بی شک واجد این دو خصوصیت بودند و لذا میتوان ترکیب معماری آنها را به صورت مجموعه فضاهای مشابه با پوشش گنبدی و ایوانهای طویل جهت تامین دسترسیها در داخل و خارج و در آرایشی به سوی فضای مرکزی ترسیم کرد. فضای گنبد خانه به خوبی قادر به تامین عملکردهای آموزشی بوده و از این رو چه به صورت اختصاصی برای مدرسین و چه به صورت عمومی برای گروهی از محصلین قابل بهرهبرداری بودهاند. با تداوم فعالیت علمی و آموزشی جندیشاپور در دوران اسلامی این شیوه ساماندهی یک مرکز آموزشی، همراه فرآوردههای علمی، فلسفی، و تحقیقاتی ایرانیان به مراکز علمی مسلمانان از جمله مدارس راه یافت.
دین اسلام در قرن ششم میلادی با داعیه برخورداری از شریعت الهی ظهور کرد. سرزمین عربستان جایی که پیامبر اسلام زمینههای یک دین را در آنجا بنیان نهاد، جزو کمتوسعه ترین سکونتگاههای بشری در آن زمان بود. بدویت به عنوان یک شاخصه انسانی شناخته شده در میان اعراب نشان دهنده میزان بیگانه بودن آنان با سطح علمی و آموزشی آن روزگار را به نمایش میگذارد. در این میان محمد که خود را امی معرفی میکند پیام آور دینی بود که اساس معجزات خود برای تحت تاثیر قرار دادن پیروانش را پیامهای شفاهی وحی معرفی میکرد که نسخه مکتوب آن در قالب یک کتاب به نام قرآن تدوین گردید. براستی اسلام تحولی بنیادین در وضعیت آموزشی در سرزمین عربستان به شمار میرفت چرا که تعلیم و تربیت در عربستان که تا پیش از این برپایه آموزش شفاهی استوار بود به یکباره با انگیزههای دینی به آموزشهایی برای درک بهتر کتاب قرآن تبدیل شد. از این روست که آموزش با ظهور اسلام بیشتر صبغه دینی به خود گرفت و مکانهای آموزشی نیز در همین راستا در عبادتگاههای مسلمین یا همان مساجد متمرکز گردید. در سدههای نخستین اسلامی فضای آموزشی در مساجد نسبت کمتری از کارکرد بنیادی آن را تشکیل میداد و معمولا مساجد مرکز فرمانروایی خلفا اولیه را تشکیل میداده است. مسجد در سالهای اولیه ساختمانی بسیار ساده داشته است با این حال در مرکز تقاطع فعالیتها و روابط اجتماعی قرار داشته است، چراکه علاوه برمکانی برای عبادت، فضای آموزشی برای اشاعه تعالیم اسلامی را فراهم میساخت و به عنوان مهمترین کارکرد پایگاه سیاسی تحت سیطره قدرت حاکم اسلامی بود که مرکز مجموعه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آنرا تشکیل میداد و از این حیث به مرکز ثقل محیط شهری مبدل گردیده بود. پیامبر اسلام میگفت: هرکس به قصد امر تعلیم و تعلم به مساجد ما وارد شود همانند مجاهد راه خدا خواهد بود. او در جایی دیگر گفت: «مَنْ دَخَلَ مَسْجِدَنَا هَذَا، لیَتَعَلَّمَ خَیْرًا أَوْ لیعَلِّمَهُ، کَانَ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه….». هرکسی برای تعلیم یا تعلّم وارد مسجد شود، همچون مجاهد در راه خداست».[4]
اشاعه دین اسلام به عنوان وظیفه هر مسلمان به گسترش فتوحات و کشور گشاییهای متعدد اسلامی انجامید که در این میان گسترش جغرافیای اسلام تا ایران بزرگ و روم از نتایج آن به شمار میرفت. ورود سایر اقوام و ملل به گستره اسلام تغییر و تحولی اساسی در مقوله آموزش ایجاد کرد. زبان اولین و فوری ترین چالشی بود که مسلمانان در برخورد با سایر ملل با آن مواجه میشدند چراکه اساس تبلیغ اسلام بر روی فرامین قرآن نهاده شده بود که به زبان عربی نگاشته شده بود. قرآن منبعی اصلی در آموزش همگانی در اسلام را تشکیل میدهد چرا که مرکز باورمندی معتقدان به این دین در پذیرش فرمانها و پیروی از دستورات مندرج در آن را تشکیل میدهد. برای سالهای متمادی، قرآن تنها منبع اساسی در آموزش همگانی محسوب میشد از این رو آموزش زبان عربی موضوعی اولیه فضاهای آموزشی را تشکیل میداد. این امر با توجه یه این که سایر ملل ازجمله ایرانیان عجم بوده و اسیر جاهلیتاند و از سعادت معنوی اسلام به جهت عدم توانایی خواندن کلام خدا محرومند سرعت گرفت. این طرز تلقی گسترش آموزش عمومی زبان عربی را در پی داشت و چون مسلمانان خواندن قرآن را عبادت میدانند. لاجرم مساجد اولین مراکز آموزشی در این خصوص قرار گرفت و این کارکرد فضای معماری مساجد را نیز در کنار آشنا شدن با معماری سایر ملل دچار دگرگونی کرد. معماری مساجد در ایران از همان آغاز تلاشی نسبتا موفق در جهت دمیدن روح اسلامی در کالبد معماری ساسانی بود. این تلاش را نخست باید در استفاده از دو فضای اصلی متشکله بناهای ساسانی یعنی ایوان و گنبدخانه و پس از آن استفاده از درب، در ترکیب آرایش فضاها ارزیابی کرد. کارکرد تجمع انسانی به سبب مقاصد عبادی و آموزشی باعث تغییرات در این آرایش ساسانی شده است. در اولین گام ایوان از یک فضای ارتباطی صرف به فضایی عملکردی برای تشکیل تجمعات عبادی یا جلسات درس تبدیل شد که همزمان با تکامل فضای داخلی مسجد فرم کاملتری یافت فضای گنبد خانه نیز در قدم بعدی چه به شکل فضای مربع شکل بزرگ با پوشش گنبدی و یا مجموعهای از چهارطاقیهای پیوسته ملهم از آتشکدهها به عنوان شبستان رو به قبله برای برگزاری نمازهای روزانه و سخنرانیهای مذهبی مورد استفاده واقع شد.
مساجد قرون اولیه اسلامی به سه گروه عمده تقسیم میشوند:
اول-مساجد شبستانی مشتمل بر فضای مربع شکل با پوشش گنبدی. اینگونه مساجد از استمرار سنت معماری ساسانی در آتشکدهها بوده که گاه از پوشش چهار طاقی نیز برخوردار بودهاند.
دوم-مساجد ایوان باز مشتمل بر ردیف طاقهای آهنگ بر اساس شیوه بکارگرفته شده در طاق کسری که تداوم معماری کاخهای ساسانی است.
سوم-مساجد حیاط باز با ردیف ستونهای اداری پوشش قوسیدار در چهار جناح یک حیاط مرکزی. این گونه از مساجد عمدتا متاثر از بنای اولین مساجد اسلامی بوده از این رو پلان عربی مشهور است.
در خصوص نخستین فضاهای آموزشی در قالب مساجد در ایران نظرات مختلفی ابراز شده است، اما با توجه به سرعت نیاز به یک پایگاه اسلامی در شهرهای تسخیر شده توسط مسلمانان فضاهای مختلف پیش ساخته شدهای به عنوان مسجد مورد استفاده قرار میگرفته است که آتشکدها از نمونه بارز آن میباشد که خود بر تداوم کارکرد با توجه با تغییر دیدگاه مذهبی دارد. قدیمترین مسجد از این دست تاریخانه دامغان است که بالغ بر یک قرن پس از ظهور اسلام و در دهههای نخستین ورود اسلام به ایران ساخته شده است. ترکیب پلان حاوی توجه جدی در تداوم سنتهای معماری ساسانی در آرایش کاخهای سلطنتی است که رخنمایی عظمت و شکوه از مهمترین اهداف نقشه معمارانه آن است و فضاهای آموزشی را تخت تاثیر قرار میدهد. حیاط مرکزی نسبتا مربع شکل در محاصره ردیف قوسهایی که بر روی ستون های ضخیم استوار شدهاند. قوسهای پیرامون حیاط در شبستان رو به قبله ریتم تکرار شوندهای داشته و از این طریق همسانی بصری جذابی را پدید آوردهاند. توجه به عملکرد صرفا عبادی یکنواختی خاصی به کل مجموعه مسجد بخشیده است که این خود نشان ازعدم توجه به کارکردهای آموزشی در پس تفکر معماران آن دارد.
تاریخانه
تاریخانه و سایر مساجد عمده قرن دوم هجری فاقد سازماندهی ساختمانی قابل توجه برای امر آموزش بودند. این فقدان تا حد زیادی به علت آمیختگی تعالیم مذهبی و مراسم عبادی در کنار هم بوده است. ضمن آنکه تجربیات آموزشی ایرانیان به هیچ وجه قابل انطباق با تعالیم اسلامی نبوده است. مساجد جامع بخارا، ری، اصفهان و قزوین از این دست مساجد بودهاند.
از اوایل قرن سوم هجری تبلیغ مذاهب مختلف اسلامی بر اشاعه اسلام صرف و تعلیم قرآن غلبه یافت. تقسیم جامعه اسلامی به دو گروه شیعه و سنی که هریک در درون خود انشعابات مختلف با تلقی متفاوت از اسلام داشتند. فضاهای آموزشی و عبادی از جمله مساجد را تحت تاثیر قرار دارد تا آنجا که مساجد هر یک و به خصوص مساجد جامع به پایگاه تفکری یکی از این گروه بندیها تبدیل شد. نیاز به افزایش باورمندان به یک نحله مذهبی در جامعه متکثر اسلامی آن زمان تحولات اساسی در امر آموزش پدید آورد، ازاین رو امر تعلیم در مساجد شکل منسجمتری به خود گرفت تا آنکه مساجد جامع در نیمه قرن سوم هجری با تمرکز بر امر آموزش و پرورش عمومی تصویر روشنتری از مسجد-مدرسه را به نمایش گذاشت. این عملکرد جدید بالاجبار ترکیب پلان را تحت تاثیر قرارداد تا امر آموزش به شکل برپایی سخنرانی و تشکیل هستههای آموزشی با سهولت بیشتری انجام شود.آموزشیتر شدن مساجد دو تاثیر مشخص در شکل معماری آنها برجای نهاد: نخست آنکه مساجد بعدی به نحو چشمگیری بزرگترشده و از فضاهای فراختری برخوردار گردید و دوم آنکه ترکیب یک ایوانی مانند الگوی تاریخانه، مسجد عتیق شیراز و مسجد جامع نایین (عکس) به ترکیب جدید چهار ایوانی مبدل گشت. این حرکت از آرایش معمارانه یک ایوانی به چهار ایوانی تا حد زیادی برای تامین محیط آموزشی فضا را مهیا میکرد. در این ترکیب دیدن و شنیدن سخنران آسانتر شده در عین حال حلقههای متفاوت فکری میتوانستند با اختصاص یک ایوان به خود همزمان فضای آموزشی مناسبی بیابند. از بهترین نمونه از این دست مسجد-مدرسهها میتوان به مسجد جامع زواره و مسجد جامع اردستان اشاره کرد (عکس)
مسجد نایین
مسجد جامع زواره
مسجد جامع اردستان
اما الگوی نهایی مسجد-مدرسهها مسجد جامع اصفهان بود که همواره ازآن به عنوان تبلور قدرت و اصالت معماری ایران یاد میشود مجموعه این مسجد مشتمل بر بیست بنای مختلف است که در طول قریب 800 سال از قرن دوم تا قرن دهم هجری ساخته شدهاند. برای درک بهتر کارکردهای آموزشی این بنا نگاه دقیقتری به آرایش معماری آن خواهیم داشت. با توجه پیشینه پیش از اسلام این مکان که فرضیاتی مبنی بر آتشکده بودن آن مطرح است و به تاسی از الگوی مساجد نخستین در ایران، شالوده بنا حول حیاط و یا صحن مرکزی است که مجموعه فضاها با الگوی چهار ایوانی در اطراف آن قرار دارد. پیرامون حیاط و در طرفین ایوانها، ردیف رواقها در دو طبقه با پوشش قوسدار و نمای مزین به کاشیکاری بسیار زیبا واقع شدهاند. ایوان جنوبی که عمیقترین ایوانها بوده و از نمای متفاوتی نیز برخوردار است، به شبستان بزرگ با پوشش گنبدی منتهی میگردد. این شبستان به موجب کتیبه موجود در آن در سال 455 هجری و توسط خواجه نظام الملک بنا گردیده است. قسمت زیرین این بخش با قدمتی بیش از نیم قرن پیش از آن به آل بویه نسبت داده میشود. چهارطاقیها واقع در جنب شبستان در واقع گنبدهای کوچکی بوده که هریک از بافت آجرچینی منحصر به خویش برخوردار و از این جهت شبستان را به مجموعه بسیار متنوع و بینظیری از سنت تکامل یافته چهار طاقیهای قبل از اسلام تبدیل نمودهاند. شبستان اصلی و مجاور کارکرد آموزشی جالبی داشتهاند.****
مسجد جامع اصفهان
در باب بهره برداری آموزشی این مساجد نظریات متنوع ارایه شده است .ژان سوواژه شرقشناس معروف فرانسوی در کتاب مسجد اموی مدینه؛ مطالعه بر روی ریشههای معماری این مسجد و کلیساها معتقد است آنچه که در شهرهای قلمرو سلجوقیان به عنوان مساجد جامع اردستان، قزوین، ری و بغداد شهرت دارند در واقع مدرسه هستند.[5] این تحلیل از دو سو غیر محتمل به نظر میرسد. نخست فقدان بنای دیگر دربرخی از این شهرها که بتواند به عنوان مسجد جمعه آن شهر نسبت داده شود و در بافت معماری شهرهای بزرگ اسلامی مسجد جامع از الزامات وجودی شمرده میشود. بدون مسجد جامع با همه کارکردهای آنان خصوصا نماز جمعه شخصیت فرهنگی شهر کم ارج تر از آن به نظر میرسد که توان داشتن فضای آموزشی در قالب مدرسه باشد و قطعا کارکرد عبادی آن پررنگتر از توجه به فضای آموزشی است. دیگر دلیل آنکه تجربه ظهور مدارس از تزاحم عملکردی بین امور عبادی و امور آموزشی در زیر سقف مسجد حادث شد و در حقیقت مدارس مرحله تکمیل یافته مسجد-مدرسهها بوده تلاش برای منسجم تر شدن آموزش عمومی را کامل میکرده است. بنابراین بافت در هم تنیده و غیر قابل تفکیکی دارند .
نظر دیگری در این خصوص را از هیلن براند در کتاب معماری اسلامی نقل میکنیم . وی معتقد است برخی مسجد-مدرسهها از قبیل اردستان، قزوین و اصفهان و بغداد در حقیقت مدرسهای بودند که در مسجد بنا شدند به صورتی که با ظرافت تمام کارکردهای مسجد را خدشهدار نکرده است. به موجب این نظر مدارس در واقع رواقهای طبقه دوم در پیرامون حیاط بودند که حجرههای طلاب محسوب میشدند. اتاقهایی که در پشت رواقهای دوطبقه قرار داشتند کاملا متناسب با چنین عملکردی بودند و لذا این نظر را تایید میکند.در کنار مساجد به عنوان فضای عمومی که امر آموزش در آن انجام میشده است جریان آموزش خصوصی نیز با روند خود تاثیر به سزایی در ترکیب فضای آموزشی گذارده است.[6] نمونههای از این فضاهای آموزشی عبارتند از:
مکتبخانهها که سطح محدودی از آموزش ابتدایی که شامل خواندن و نوشتن زبان عربی و آموزش قرآن میشده است ارایه میکردهاند که عمدتا برای کودکان برگزار میگردید. این مکتب خانه اغلب در خانهها شامل خانه معلمین یا متمولین برگزار میشده است و به عنوان نقطه آغاز علم آموزی همواره شناخته میشده است.
دارالعم، بیتالحکمه یا کتابخانه فضای آموزشی خصوصی بوده است که توسط فرمانروایان یا علما تاسیس و راهاندازی گردیده است با توجه به تعداد کم و ساختار بستهای که اینگونه مراکز علمی داشتهاند و غالبا بخشی از محل سکونت فرمانروا یا علما بوده است تاثیر معناداری بر روند تغییرات معماری فضاهای آموزشی نداشتهاند.
از اوایل قرن چهارم هجری چندین عامل مرتبط با یکدیگر نیاز جدید و فزایندهای به تاسیس مدارس مستقل ایجاد نمود. نیاز به گسترش فضای آموزشی و عدم کفایت مراکزی مثل مساجد جامع زمینه پیدایش یک نهاد مستقل آموزشی را فراهم میکرد. اما این تغییر اجتماعی بسیار مهم نیازمند عواملی چون ثبات بلندمدت سیاسی و اجتماعی و حمایت نهاد قدرت ازشکلگیری این جریان بود.علاوه بر گامهای پراکندهای که در تاسیس نهادهای آموزشی برداشته شد اما تا نیمه قرن پنجم هجری جرکتی اساسی در این زمینه شکل نگرفته بود. در این زمان امپراتوری عظیم و قدرتمند سلجوقی توانست یک قدرت پکپارچه سیاسی در ایران و بغداد مستقر سازد و همین ثبات سیاسی زمینه تغییرات عمده اجتماعی را در سایه تدبیر وزیران بزرگ ایران فراهم ساخت. خواجه نظام الملک وزیر مقتدر سلجوقی نقطه عطف این تحولات را رقم زد. در دوره نسبتا طولانی وزرات وی در عهد دو فرمانروای سلجوقی وی توانست با استقرار یک سیستم دیوانسالاری منظم قدرت خود و همچنین نظام فکری خود را تثبیت نماید. آموزش و پروش عمومی یکی از دغدغههای خواجه بود که وی توانست با حکومتی کردن آن در قالب مدارس نظامیه در تمامی شهرهای ایران و همچنین بغداد زمینه تغییرات اساسی درنگرش به مقوله آموزش را فراهم ساحته لاجرم با تاسیس فضاهای آموزشی جدید ساختار نوین آموزشی را پی ریزی نماید. نوع جدیدی از مراکز آموزشی به عنوان مدرارس مستقل ایرانی-اسلامی تاسیس و الگوی نسلهای بعدی مدارس شد.
تغییرات اساسی که در ساختار فضاهای آموزشی در پی تاسیس مدارس نظامیه رخ داد مسیر آموزش را با تحولی اساسی روبه رو ساخت و جریان رسمی نهادهای آموزش عمومی وابسته به حکومت را رقم زد. از این زمان صورت مخارج مدارس حکومتی چون نظامیه به در لیست بودجههای حکومتی تقویم شد و مدارس بازتاب دهنده تفکر رسمی حاکم بر دستگاه قدرت مسلط زمانه خویش شد. دلایل متعددی در ایجاد این جریان نقش داشت که مهمترین آنها عبارتند از:
1- دلایل سیاسی تاسیس مدارس: ترکیب قدرت های سیاسی حاکم برحکومتهای همزمان با تاسیس مدارس وضعیت روشنی از علتهای سیاسی تاسیس نظامیه ارایه میدهد. در قرن چهارم و پیش از تاسیس حکومت سلجوقی سلسله فاطمیان با تکیه بر باورهای مذهبی شیعی در مصر به قدرت رسید و پهنه وسیعی از قاره آفریقا را تحت سلطه خویش درآورد. از قرنها پیش از اسلام امپراتوریهای بزرگ ایران و مصر همواره در یک جدال بر سر گسترش حیطه قدرت خود بربخشی از نیمه شرقی جهان به سر میبردند. این اصطکاک قدرت تاریخی پس از اسلام بیشتر رنگ و بوی مذهبی به خود گرفت و اثبات حقانیت مذهب رسمی حکومتها در تزاحم با یکدیگر تاثیر به سزایی در فضاهای آموزشی برای تامین مواد فکری این جدال مذهبی داشت. فاطمیان از مرکز حکومت خود در قاهره تلاش مستمری برای گسترش مذهب شیعه هفت امامی خود به سراسر قلمرو اسلامی به ویژه ایران و مرکز خلافت عباسی بغداد تدارک دیدند. پایگاه ایدئولوژیک فاطمیان مسجد جامع الازهر در قاهره بود که در سال 970 میلادی بنا شد و از همان ابتدا از حالت یک مسجد با کارکرد صرفا عبادی به مرکزی برای آموزشهای عالی سیاسی مذهبی فاطمیان تبدیل گشت.
جنگ ایدئولوژیک فاطمیان در عمل با ارسال فرستادگان و مبشران مذهبی اسماعیلی و تشکیل پایگاههای آموزشی در نقاط مختلف خلافت عباسی صورت پذیرفت. این فرستادگان از زمینههای فکری ایرانیان بهره جسته و همواره در صدد تبدیل نفوذ مذهبی خود به نوعی قدرت سیاسی-نظامی بودند. از فعالترین مبشران شیعی در این زمان حسن صباح بود که مرکز فرماندهی خود را در دامنه غیر قابل دسترسی در کوههای البرز ایران قرار داده و زنجیره ای از فضای آموزشی متفاوت ایجاد نموده بود.
همزمان با قدرتگیری فاطمیان جناح قدرتمند دیگری از شیعیان تحت رهبری آل بویه از غرب ایران با تسخیر و تسلط بر خلافت عباسی در بغداد جهان اهل سنت را تحت فشار سیاسی خود قرار داده بود.بدین ترتیب ظهور سلاجقه در زمانی اتفاق افتاد که خلفای بنی عباس و اصولا پیروان مذهب سنی در موقعیت سیاسی بسیار ضعیف شده ای به سر می بردند و لذا دربرخی منابع تاریخی از سلاجقه به عنوان ناجیان اهل سنت نام برده می شود. در سال 465 هجری ترکان سلجوقی آخرین پایگاه آل بویه شهر بغداد را تسخیر نموده و سپس دامنه فتوحات خود را تا بینالنهرین،سوریه و سپس بخشهایی از آناتولی گسترش دادند به سرعت به رقیب سیاسی قدرتمندی در برابر فاطمیان مصر تبدیل شدند.
دیوانسالاران غالبا ایرانی حکومت نظامی سلجوقی یکی از منابع ساختاری گسترش و تثبیت قدرت سیاسی این حکومت نوپا را در رسمیکردن تسنن و دفاع از نماینده این نوع تفکر یعنی خلفای عباسی قرار دادند و این دامنه جنگ عقیدتی شیعیان و سنیان را به اوج خود رساند. بنابراین احداث فضاهای آموزشی سنی مذهب برای رویارویی با امواج شیعی که کانون آن مدرسه الازهر بود اجتناب ناپذیر مینمود. در این موقعیت که آموزشهای مذهبی ابعاد سیاسی و حتی نظامی نیز یافته بود مسجد-مدرسهها به تنهایی نمی توانست تامین کننده این مقصود باشد. لذا فضای آموزشی مستقلی نیاز بود تا با چرخش از آموزش در کنار عبادت که در مسجد-مدرسهها انجام میشد به آموزش جنبه سیاسی داده شود تا با فعال شدن مذهب اهل سنت دیوار عقیدتی در برابر قدرت علمی و آموزشی شیعیان اسماعیلی و فاطمی کشیده شود.
2- تقابل بین عملکرد مذهبی و آموزشی مسجد-مدرسهها به معضل بزرگی در شیوه بهرهبرداری و نیز ساختار کالبدی آنها تبدیل شده بود. در آنزمان علاوه بر ستیز بین دو نحله شیعه و سنی در دنیای اسلام هر یک از این مذاهب نیز به فرقههای مختلفی تقسیم میشدند که هر کدام در پی اثبات حقانیت و برتری خود و گاهی یافتن رد پایی در ساختار قدرت بودند. از این رو مناظره و بحث و جدل به یکی از اصلیترین مواد آموزشی تبدیل گردیده و مساجد ذاتا مکان مناسبی برای شیوهای جدید تدریس یعنی مباحثه و مناظره نبود، بویژه که گاه مباحثات کلامی به ضد خورد فیزیکی و گاه جنگ بین طرفداران نیز تبدیل میگردید که این با آرامش و روحانیت مساجد در تضاد بود.
از سوی دیگر گسترش حلقه تدریس در مساجد طلاب بسیاری را برای فراگیری جذب میکرد که بسیاری از آنان از شهرهای دیگر به شهرهای بزرگ برای حضور درجلسه درس حاضر میشدند و نیاز به امکانات اقامتی برای دورهای نسبتا طولانی داشتند که مساجد فاقد این امکانات بوده و در اصل با عملکرد عبادی آن مغایرت داشت. بدین ترتیب با توسعه کمی و کیفی آموزش عملا همزیستی امور آموزشی و امور عبادی در یک مکان غیر ممکن و هر یک مستلزم مکان مستقل خاص خود بودند. از سوی دیگر شرایط سیاسی و اجتماعی جدید و اعمال نظارت مستقیم حکومت بر فضاهای آموزشی تشکیلات منظم و حساب شده ای را میطلبید که با شکل خودجوش تعالیم در مساجد سازگار نبود.
3-روند تکامل نسبی محتوای آموزشی با برنامههای ذاتی مساجد که لایههای عمومی و سطحی دانش برای فراگیری تمامی حاضران را در نظر میگرفت در تباین بود. ورود علوم غیر مذهبی به برنامههای آموزشی و طرح مباحثات آزادی که چندان صبغه دینی نداشت همگی در تضاد با مجیط مطلقا دینی و عوامانه مسجد قرار می گرفت و کارکرد عبادی آنرا در مقابل عملکرد آموزشی آن قرار می داد. از سوی دیگر تفکیک جایگاههای است که بر اثر دو پاره شدن عملکرد عبادی از آموزشی در مساجد رخ داده بود. جایگاه امام جماعت از مدرسین را تفکیک میکرد فلذا مدرسی به عنوان یک ساختار مستقل به حرفه جداگانهای تبدیل شده بود که استقلال حرفه ای خود را مطالبه میکرد، از این روست که با تاسیس مدارس نظامیه بسیاری از این مدرسین فضای مطلوب برای این استقلال حرفهای را مییافتند.
ساختارمدارس نظامیه در ایران بغداد فرمهای معماری فضاهای آموزشی پیش از خود را تکمیل و به عنوان الگویی برای مدارس آینده در آمد. در این بخش با نگاهی به روند معماری مدارس پیش از نظامیه با آرایش معماری نظامیههای ایران و بغداد آشنا شده ومعماری مدارس متاثر ازآنها را بررسی خواهیم کرد.
مدارس پیش از نظامیه
پیش از تاسیس مدارس نظامیه در حکومت سلجوقی در اواسط قرن پنجم گروهی از مدارس که عمدتا در خراسان واقع در شرق ایران بودند وجود داشتهاند. مدارک باستان شناسانه حاکی از وجود تعدادی از مدارس ایرانی در مدت یک قرن پیش از نظامیه است. پرفسور هیلند براند معتقد است این مجموعه مدارس نهادهای عمومی نبوده و مستقیما در ارتباط با حکومت نبودهاند. این نظر هم از مفهوم و تعریف کلی مدارس در این دوره و هم از مقیاس و موقعیت شهری آنها برمیآید.
قدیمیترین این مدارس به قرن سوم هجری مربوط و غالبا در منطقه وسیع خراسان بزرگ در شمال شرقی ایران یافت شدهاند. با توجه به حیطه حکومت طاهریان و بیشتر سامانیان در این منطقه خصوصیات معمارانه این مدارس را در چهارچوب سنت معماری سامانی که خود الهام گرفته از معماری خراسانی است قراردارد. بقایای مستندترین مجموعه این این مدارس در شهر نیشابور کشف شده که تعداد آن به بیست و هشت عدد تخمین زده می شود. به لحاظ تقدم زمانی کلیه این مدارس به پیش از تاسیس نظامیه نیشابور نسبت داده می شوند، لیکن تمایز شیوه معماری آنها با مدارس نظامیه کمتر شناخته شده است. پرفسور ریچارد بولت در کتاب اشراف نیشابور متعقد است برخی از این مدارس حتی میتوانستند منزل شخصی معلم و یا شخص متولی بوده باشند که به امر آموزش اختصاص داده شدهاند. در این شرایط مراقبت و اداره مدرسه توسط فردی که احتمالا هم موسس هم مدرس آن بوده انجام میپذیرفته و این امر به عنوان یک سنت خانوادگی از نسلی به نسل بعد منتقل میگردیده است. این شیوه اداره نخستین مدارس ایرانی بوده که به گونه ای از سنتهای ماقبل از اسلام الهام گرفته است.
خانه خراسان
غنای فرهنگی شرق ایران که تحت توجهات و اقدامات سلسلههای ایراندوست به اعتلای خود رسیده بود گواه وجود مراکز مهم آموزشی در این دیار در قرون اولیه اسلامی است. برمبنای این فرض منشا مدارس پیش از سلجوقیان را میتوان با هویت فرهنگی و معماری این منطقه پیوند داد. برمبنای این فرض سه امکان عمده مطرح گردیده است. بارتولد احتمال ریشه بودایی این مدارس را مطرح می کند که در بقایای باستانشناسانه در آسیای مرکزی نیز مشاهده می شود. [7] وی منشا مدارس شرق ایران را در معابد ویهار بودائیان در آسیای میانه و افغانستان می داند. این منطقه قبل از گسترش اسلام برای قرنها سرشار از سنتهای هنری و معماری بودایی بوده، لذا وجود مجموعههای متعددی مرکب از محل عبادت، تعلیم وامور اجتماعی و حتی بارگاه در آن کاملا قابل قبول به نظر میرسد. این نظریه به دنبال حفاریهای تپه آزمینه در شمال شرقی شهر بلخ و در حوالی رود جیحون قوت گرفت. آنچه در آنجا به کشف رسید عبارت بود از یک مجموعه مذهبی با ترکیب پلان چهار ایوانی. کل بنا از هیبت نوعی معبد برخوردار بود: حیاط مرکزی از دو سو توسط اتاقهایی که میتوانستند محل اقامت راهبههای بودایی یا طلاب علوم اسلامی بوده باشد احاطه گردیده است در دو سوی دیگر دو ایوان نسبتا بزرگ به سالن اجتماعات با پوشش گنبدی منتهی میگردید.(عکس و پلان) پرفسور هیلند براند که این مجموعه را بررسی کرده است معتقد است عناصر مجموعه مرکب از سلولهای اقامتی و فضاهای عمومی و نیز شالوده کلی بنا با آرایش دو ایوانیاش همگی فرض مدرسه بودن این بنای قرن اول و یا دوم هجری را تقویت مینماید و در این صورت می توان منشا معماری مدارس آن منطقه را به سنتهای بودایی منتسب نمود. بناهای متعددی دیگری نیز از نسل معابد بودایی و یا محتملا مدارس اسلامی با شیوه معماری بودایی در منطقه آسیای میانه از دل خاک بیرون آمدهاند. ازآنجمله باید به بناهای "آق بشیم ایرتام"،"کافر قلعه" و قبه و ایرانیترین آنها نوبهار در جنوب رود جیحون در بلخ اشاره نمود. این بناها حلقه مفقوده در پیوند مدارس پیش از سلجوق با سنت معماری قبل از اسلام در شمال شرقی ایران بزرگ به شمار میآیند.(عکس)
کاروانسرای شرف
دومین فرضیه توسط آندره گدار مطرح گردیده است. وی با بررسی نمونههای کشف شده از سبک معماری خانههای خراسانی در بامیان افغانستان فرض ارتباط آن را با نخستین مدارس ایرانی مطرح میکند. مبنای فرض وی در تطابق آرایش داخلی فضاها در خانههای خراسانی با پلان مدارس اولیه ایرانی است. به نظر وی آنچه این فرض را تقویت می بخشد استواری و پایداری شیوه معماری خراسانی است که تا قرون میانه به وفور در آن منطقه حاکم بوده و حتی تداوم آن در سدههای اخیر نیز مشاهده میشود[8]
گدار نتیجه میگیرد که نخستین نسل مدارس ایرانی پس از اسلام در واقع شالوده بناهای خصوصیای بودند که به منظور عملکردهای عمومی مورد بهره برداری قرار میگرفتند.در این صورت بنای مدارس از نظر معماری حرف جدیدی نسبت به خانههای هم عصر خویش نداشتند. بقایای یک نمونه از خانههای خراسانی در میان خرابههای متروک در محل سابق ظهر بامیان یافت شده است که باستانشناسان قدمت آن را به قرن اول هجری می دانند. در پلانی که گدار از این خانه ترسیم کرده است بنای چهار ایوانی دیده می شود. یکی از ایوانها که دارای پوشش نسبتا مسطحی است اتاق پذیرایی بوده و اتاق دیگر در جناح جنوبی بنا با سه پنجره موجود احتمالا آشپزخانه بوده است.این ترکیب نمونه خانههای خراسانی بوده که در عهد سلجوقیان همزمان با تاسیس مدارس نظامیه محفوظ مانده است.(عکس،پلان)
فرضیه سوم که پیش از این نیز بدان پرداخته شده سیر تکوینی فضاهای آموزشی از مساجد ومسجد-مدرسهها است و ساخت مدارس را ملهم از این سیر تکوینی و بر اساس تکامل ابعاد آموزشی مساجد میداند.
مدارس نظامیه
تاسیس مدارس نظامیه مهمترین تحول آموزشی در تاریخ میانه به حساب می آید این امر مهم توسط وزیری مقتدر در دوران دو فرمانروای بزرگ امپراتوری سلجوقی الب ارسلان (۱۰۷۲-۱۰۶۴ م) وملکشاه (۱۰۹۲- ۱۰۷۲ م) به نام خواجه نظامالملک (۱۰۹۲ م) رقم خورده است.
مدارس نظامیه نقطه آغاز مدارس رسمی و حکومتی در تاریخ ایران بوده است که مفهوم کاملی از یک فضای آموزشی مستقل را به نمایش می گذارد. بنای این مدارس با وسعت و شکوهی که مد نظر خواجه نظام و دیگر بانیان بود، تعریف نوینی از یک فضای آموزشی را ارایه میکند که همپای با مساجد وضعیت فرهنگی و اعتقادی آن دوران را به نمایش میگذارد. مهمترین این مدارس و احتمالا جزو اولین آنها مدرسه نظامیه بغداد است که در سال 1066میلادی تاسیس شد.برخی از کتب تاریخی نظامیه بغداد را بزرگترین و باشکوهترین مورد از این گروه مدارس دانسته، لیکن اولین آنرا نظامیه نیشابور میدانند.
بلافاصله پس از نظامیه بغداد و با استفاده از الگوی استاندارد شده آن مدارس مشابهی در شهرهای بلخ، ری، اصفهان، بصره و خرجرد بنا گردید. نظامیه بغداد در ساحل رود دجله ودر میان بازار بغداد بنا گردید (پلان) هزینه بنای مدرسه 60 هزار دینار بوده که خواجه سالانه 15 هزار دینار جهت مستمری شاگردان اختصاص میداد. در اطراف مدرسه بناهای متعددی از جمله حمام، املاک و دکانها احداث و یا خریداری و قف مدرسه گردید تا از طریق درآمدهای آنها هزینه امورجاری مدرسه تامین گردد در منابع تاریخی و در توصیف شکوه و زیبایی بنا به کاشیکاری تزئینات به ویژه در ایوانها اشاره شده است.
مدارس نظامیه بطور آگاهانه در شهرهای بزرگ قلمرو سلجوقی بنا شده است که نشان از نقش سیاسی و راهبردی در ساختار حکومت سلجوقی است.
نظامیه خرگرد
مریم کمالی
[1] .Scholasticism.
[2] . Aquinas.
بنگرید به علیرضا سمیع آذز. 1351. تاریخ تحول مدارس ایران، تهران: موسسه نوسازی توسعه و تجهیز مدارس ایران..[3]
مستدرک الوسائل، ج١، ص٢٢٧. نیز همان، ج١، ص١٦٦، ح٣١٠..[4]
[5] . Sauvaget, Jean. 1947. La Mosquee omeyyade de Médine, étude sur les origines architecturales de la mosquee et de la basilique. Paris: Van Oest.
[6] . Hillenbrand, Robert, 1994. Islamic Architecture: Form, Function, Meaning, New York: Columbia University Press.
[7] . V.V. Berthold and J.M. Rogers “The Burial Rites of Turks and the Mongols,” Central Asiatic Journal, Vol. 14, No. 1/3 (1970), pp. 195-227.
[8] . آندره گدار، 1395. هنر ایران، ترجمه بهروز حبیبی، انتشارات یساولی.