سپاس‌نوشت دکتر احسان یارشاطر

این مورد را ارزیابی کنید
(1 رای)

  دکتر احسان یارشاطر (۱۲۹۹-۱۳۹۷) که نامش با بنگاه ترجمه و نشر کتاب و دانشنامه ایرانیکا گره خورده است یکی از برجسته‌ترین فرهیختگان عصر ما است که عمر خود را وقف خدمت به فرهنگ و ادبیات ایران کرد. در این تارنما تلاش داریم به یاد خدمات بی دریغ ایشان به فرهنگ ایران سپاس‌نوشتی را که شامل شش  مقاله است منتشر کنیم. در اولین مقاله که اکنون از نظر خوانندگان می‌گذرد  به معرفی آثار و خدمات ایشان می‌پردازیم و در طی  پنج مقاله که به مرور در این تارنما منتشر می‌شود مدخل‌هایی را منتشر می‌کنیم که اینجانب برای دانشنامه ایرانیکا نوشته بودم ولی به علت درگذشت استاد یارشاطر و وقفه در کار ایرانیکا این مدخل‌ها فرصت انتشار پیدا نکرد و در این تارنما برای اولین بار منتشر می‌شود. این مدخل‌ها شامل معرفی برج چهل دختر دامغان، بنای تاریخانه، سیرت جلال الدین منکبرنی،  سلجوقنامه ظهیرالدین نیشابوری، و تکش خوارزمشاه است. نیز لینک دو مدخل دیگر یعنی مجدالاسلام کرمانی و موید ای ابه که در زمان زندگی دکتر یارشاطر در دانشنامه ایرانیکا به چاپ رسید نیز در همین مقاله آورده می‌شود.

  زندگی زنده یاد دکتر احسان یارشاطر ترکیبی از زندگی، تحصیل و کار در ایران و کار برای فرهنگ ایران و زبان فارسی در جهان عمدتا انگلیسی‌زبان از جمله انگلستان و آمریکا است. ایشان استاد زبان پارسی و فرهنگ ایران باستان دانشگاه تهران و استاد مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا بود. او همچنین بینانگذار بنیاد ترجمه و نشر کتاب و دانشنامه ایرانیکا بود و ضمن همکاری با مجله‌های وزینی مثل مجله سخن بانی نشر مجله راهنمای کتاب نیز گردید.  یارشاطر مدرک دکترای اول خود در رشته زبان و ادب پارسی را از دانشگاه تهران و زیر نظر دکتر علی اصغر حکمت گرفت و همچنین از دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن در رشته زبان‌شناسی پارسی موفق به کسب مدرک دکترا شد. یارشاطر توانست مجموعه این تجربه‌ها و آموخته‌ها را وقف یک هدف کند که همانا اعتلا و غنای زبان فارسی و معرفی فرهنگ و تمدن ایران بود.

  احسان یارشاطر در سال ۱۲۹۹ خورشیدی (۱۹۲۰ میلادی) در همدان به دنیا آمد. سال ۱۲۹۹ یکی از نقاط عطف تاریخ ایران است، زمانی که ایران با وجود آن که به استعمار درنیامده بود از رقابت بسیار روسیه و انگلستان آسیب فراوان دیده بود و منابع و سرمایه های آن توسط دولت‌های خارجی و البته به کمک وطن‌فروشان داخلی به یغما می‌رفت. امضای قرارداد ۱۹۱۹ (۱۲۹۷ خورشیدی)  که به نوعی ایران را به صورت مستعمره انگلستان در می‌آورد از جمله ننگین‌ترین این قراردادها بود.  در همین سال بود که رضا شاه بزرگ با عنوان سردار سپه تازه پا به میدان سیاست گذاشت تا ایران را از نکبت قرارداد ۱۹۱۹ و افتادن به دست انگلیسی‌ها نجات دهد. ورود رضا شاه به عرصه سیاست دریچه‌ای روشن را به تاریخ ایران باز کرد، دریچه‌ای که زندگی افراد مستعد و توانمندی چون احسان یارشاطر را در مسیر خدمت به ایران و فرهنگ آن انداخت.

  احسان در خانواده‌ای با پدر و مادر بهایی زاده شد. او تحصیلات دوره دبستان خود را در زادگاهش همدان و سپس کرمانشاه گذراند و سپس همراه خانواده راهی تهران شد. یارشاطر تحصیلات دوره دبیرستان را تا کلاس هفتم در دبیرستان‌ تربیت که توسط بهایی‌ها تاسیس شده بود گذراند و از کلاس هشتم به مدرسه شرف رفت. درگذشت زودهنگام مادر و سپس پدر زندگی او را دستخوش تغییرات نابهنگام کرد. سرپرستی او و  دیگر خواهرها و برادرهایش میان اعضای خانواده پدری و مادری تقسیم شد و سهم احسان زندگی با خانواده دایی‌اش بود. از دست دادن مادر و پدر می‌توانست او را که حال به درس خواندن عشق می‌ورزید از تحصیل بازدارد ولی او با پشتکاری که از خود نشان داد توانست در امتحانات دانشسرای مقدماتی موفقیت کسب کند و با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه تهران برود.

  تاسیس دانشگاه تهران به عنوان اولین دانشگاه ایران و از میراث‌های ماندگار دوره رضا شاه پهلوی زندگی تحصیلی و سپس کاری احسان یارشاطر را در مسیر روشنی انداخت. بنا نهادن این دانشگاه در سال ۱۳۱۳ خورشیدی (۱۹۳۴ میلادی) سرآغاز توجه به آموزش مدرن در سطوح بالاتر آموزشی و پس از دوره دبیرستان بود. دکتر یارشاطر جزو اولین کسانی بود که در دانشگاه تهران که مادر دانشگاه‌های ایران است تحصیل کرد. وجود رشته‌های مختلف علوم انسانی از جمله ادبیات پارسی و زبان‌شناسی در دورهای کارشناسی و کارشناسی ارشد و اهمیت دادن به این رشته‌ها باعث جذب ذهن‌های تیز و هوشیار به این رشته‌ها شد. همین موضوع به تنهایی یکی از آثار مهم دوره رضا شاه است این که افراد مستعد تنها جذب علوم تجربی و ریاضی نشوند و به علوم انسانی که بنیان‌های فکری یک جامعه را می‌سازد توجه داشته باشند. احسان یارشاطر بی‌تردید یکی از همین استعدادها بود.

  یارشاطر در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران به تحصیل زبان و ادب فارسی مشغول شد و در سال ۱۳۲۰ خورشیدی (۱۹۴۱ میلادی) موفق به دریافت مدرک کارشناسی گردید. در این زمان  کشور به خاطر جنگ جهانی دوم دستخوش تغییرات بسیار شده بود. با آن که ایران در این جنگ اعلام بی طرفی کرد باز به اشغال نیروهای متفقین درآمد. متفقین با نقض بی‌طرفی ایران برای رساندن نیرو و تجهیزات به شوروی ایران را از شمال و جنوب مورد حمله هوایی قرار دادند. رضا شاه برای آن که کشور مورد خصومت انگلیسی‌ها که با رضا شاه دشمنی داشتند قرار نگیرد به ناگزیر به نفع پسر خود و ولیعهد ایران  محمدرضا شاه پهلوی از کار کناره‌گیری کرد و کشور خود را ترک نمود. دکتر یارشاطر در گفتگوهای خود همواره از رضا شاه به نیکی یاد می‌کند و خدمات او به فرهنگ ایران را برمی‌شمارد:

  «رضا شاه مدیر فوق العاده‌ای بود و حقیقتا می‌خواست برای ایران کاری بکند و موفق هم شد. هیچ پادشاهی در تاریخ ایران، شاید به استثنای اردشیر اول ساسانی نتوانسته در شانزده سال این اندازه کار برای آن مملکت از هم گسیخته و عقب افتاده انجام دهد...در حقیقت محیطی به وجود آورده بود که تمام کسانی را که در آرزوی خدمت به ایران بودند امیدوار می‌کرد که تلاششان به ثمر می‌رسد و این در نهایت، بیش‌ترین رضایت را برای جامعه ایجاد می‌کند.»[1]

  احسان یارشاطر پس از کسب مدرک کارشناسی در دبیرستان علمیه تهران به آموزگاری مشغول شد و سال بعد یعنی سال ۱۳۲۱ (۱۹۴۲) به معاونت دانشسرای مقدماتی تهران منصوب گردید. ولی تدریس و کار اجرایی او را از ادامه تحصیل بازنداشت. او در سال ۱۳۲۳ (۱۹۴۴) مدرک کارشناسی دوم خود در حقوق قضایی را از دانشگاه تهران دریافت کرد. یارشاطر برای ادامه تحصیل در دکترای رشته ادبیات فارسی  دانشگاه تهران ثبت نام کرد و زیر نظر دکتر علی اصغر حکمت که وزیر فرهنگ بود مشغول کار بر رساله دکتری خود با عنوان «شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمه اول قرن نهم)، یا انحطاط در شعر فارسی» شد.[2] یارشاطر در سال ۱۳۲۶ (۱۹۴۷) از پایان‌نامه دکتری دفاع کرد و با عنوان دانشیار زبان و ادبیات فارسی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران که زیر نظر بدیع الزمان فروزانفر بود به تدریس مشغول شد. در همان سال بورس یک ساله‌ای از شورای فرهنگی بریتانیا دریافت کرد و برای تحصیل و پژوهش در رشته زبان‌ها و تاریخ ایران باستان به دانشکده مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن انگلستان رفت.

  دکتر یارشاطر در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۲) زیر نظر دکتر والتر هنینگ (Walter Bruno Henning)  استاد زبان‌ها و ادبیات باستانی ایران در رشته زبان فارسی میانه و قدیم از دانشگاه لندن مدرک کارشناسی ارشد گرفت.  ایشان بعدها در سال ۱۳۳۹ (۱۹۶۰) از پایان‌نامه خود با عنوان «دستورزبان‌ لهجه‌های تاتی جنوبی» (A Grammar of Southern Tati Dialects) که زیر نظر هنینگ نوشته بود دفاع کرد.[3]

  احسان یارشاطر در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) پس از بازگشت به ایران به سمت دانشیاری زبان اوستا و فارسی باستان دانشگاه تهران منصوب شد و  پس از بازنشسته‌ شدن ابراهیم پورداوود در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸)، بر کرسی وی که استاد «فرهنگ ایران باستان» دانشگاه تهران بود تکیه زد. یارشاطر از معدود کسانی بود که دانش دقیق و درستی از زبان پهلوی، اوستایی و برخی دیگر از زبان‌های ایران باستان داشت. حاصل بخشی از این دانش‌آموختگی تالیف کتاب داستان‌های ایران باستان است که در سال 1338 (۱۹۵۹) جایزه سلطنتی بهترین کتاب سال در ایران را به دست آورد.[4] توجه یارشاطر به ایران آن هم متکی بر ادبیات و تاریخ این کشور از دوره باستان تا میانه و از آنجا تا زمانه خودش از یک سو و نیافتادن در بازی‌های سیاسی که بویژه توسط جریان‌های متمایل به چپ هدایت می‌شد او آماج حمله‌ها قرار می‌داد. ولی او تمام تلاش خود را انجام داد که اسیر این امواج نشود و با تمرکز بر کاری علمی و پژوهشی در مسیر خدمت به فرهنگ ایران استوار بماند.

تدریس در دانشگاه و پرورش دانشجویان علاقمند به فرهنگ و تمدن ایران بویژه زبان  و فرهنگ باستان بخشی از زندگی علمی او را پر می‌کرد ولی آن همه چیزی نبود که یارشاطر در زندگی حرفه‌ای خود در نظر داشت. او در همان سال‌ها به فکر تاسیس بنیانی بود که بتواند آثار برتر ادبیات جهان را به جامعه ایرانی معرفی کند و بدین ترتیب بر غنای زبان فارسی بیفزاید. تاسیس چنین بنگاهی می‌توانست در بالا بردن سطح آگاهی جامعه بویژه دانشجویان و جوانان از آثار مهمی که در جهان در زمینه علوم انسانی بویژه ادبیات فلسفه و تاریخ چاپ می‌شد قابل توجه باشد. این بنگاه با حمایت محمدرضا شاه پهلوی و به فرمان ایشان در سال ۱۳۳۳ (۱۹۵۴) تاسیس شد و ریاست آن بر عهده احسان یارشاطر که ایده این کار را مطرح کرده بود قرار گرفت. حوزه فعالیت بنگاه به ‌تدریج گسترش یافت و علاوه بر ادبیات خارجی، مجموعه نوشته‌های فارسی، ایران‌شناسی، آثار فلسفی، ادبیات برای جوانان، خواندنی‌های کودکان و چندین مجموعه دیگر در بنگاه چاپ و منتشر گردید. بنا به گفته دکتر یارشاطر دولت شاهنشاهی پهلوی هیچ نظارتی بر ساختار و محتوای مطالبی که در این بنگاه منتشر می‌شد نداشت: «بنیاد ترجمه و نشر کتاب گو این که  مستقل بود در کارش ولی از لحاظ محل و اسما جزو تاسیسات بنیاد پهلوی به حساب می‌آمد چون سرمایه اولیه را شاه داده بود. قرار بود سالی یکبار گزارش بدهیم اون‌ هم نه به اعلی حضرت، به ملکه. این بنیاد بعد از انقلاب به دست جمهوری اسلامی افتاد.»

  بخش مهمی از آثاری که در بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شد مربوط به تاریخ دوره میانه ایران است از جمله تاریخ طبری، تاریخ ابن خلدون، تاریخ یعقوبی، مروج الذهب و سفرنامه ابن بطوطه که از زبان عربی به پارسی برگردانده شد. نیز آثار بسیاری از زبان‌های اروپایی به پارسی برگردانده شد که از جمله آنها می‌توان به برمکیان نوشته لوسین بودا، امپراتوری صحرانوردان نوشته رنا گروسی و تاریخ جنگهای صلیبی نوشته استیون رانسیمون اشاره کرد. بعدها در سال ۱۳۶۵ خورشیدی (۱۹۸۶) یارشاطر انتشار مجموعه متون فارسی را که به خاطر انقلاب اسلامی متوقف شده بود از سر گرفت. تصحیح انتقادی شاهنامه توسط دکتر جلال خالقی مطلق و کلیات عبید زاکانی با تصحیح دکتر محمدجعفر محجوب در همان راستای توجه به متون اصیل فارسی و دردسترس عموم قرار دادن این گنجینه‌ها انجام شد.

  دکتر یارشاطر در کنار تلاش برای ترجمه و چاپ آثار برتر جهان سعی داشت دانشنامه‌ای به زبان پارسی نیز راه اندازی کند. او خود در مورد مطالب این دانشنامه که آن را دانشنامه ایران و اسلام نام نهاده و در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) در بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شد می‌گوید: 

«یکی مقالاتی که در دایره المعارف اسلام در مورد ایران نوشته شده است به منظور این که کار دوباره انجام ندهم و دوم مقالات اصیل در مورد ایران پیش از اسلام و نیز مقالاتی که هر چند در مورد دوره اسلامی است در دایره المعارف اسلام به آنها پرداخته نشده است. خوشبختانه {این کار} صورت گرفت و شروع به کار کرد.» این کار نیز پس از به روی کار آمدن جمهوری اسلامی متوقف شد.

  علاقه یارشاطر به معرفی آثار برتر جهان به ایرانی‌ها تا آنجا پیش رفت که مجله راهنمای کتاب را راه‌اندازی کرد. مجله‌ای که سعی داشت آثار مهمی که در آن روزها در جهان در حوزه‌های مختلف علوم انسانی بویژه در موضوع ایران شناسی منتشر می‌شود به جامعه کتابخوان ایران معرفی کند. این مجله بعدها زیر نظر ایرج افشار اداره می‌شد.

  دعوت دانشگاه کلمبیا از دکتر یارشاطر برای تدریس در آنجا نقطه عطف دیگری در زندگی او بود. یارشاطر از سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۸) تدریس در دانشگاه کلمبیا را به صورت استاد میهمان آغاز کرد و در سال ۱۳۴۰ خورشیدی (۱۹۶۱) بر کرسی استادی ایران‌شناسی در دانشگاه کلمبیا تکیه زد. حضور موثر او در دانشگاه کلمبیا زمینه ایجاد مرکز پژوهش‌های ایران‌شناسی در دانشگاه کلمبیا را فراهم کرد.

 رفت و آمدهای دکتر به آمریکا و آشنا شدن او با کارهای فرهنگی که در سطح جهانی در حال انجام بود بویژه از سال ۱۳۵۲  (۱۹۷۴) او را به فکر تاسیس دانشنامه‌ای به زبان انگلیسی انداخته بود و حال کار و زندگی در آمریکا او را به انجام این مهم مصمم‌تر می‌کرد. یارشاطر بر آن بود تا «فرهنگ ایران را آن گونه که هست به دنیا» بشناساند. تاسیس دانشنامه ایرانیکا نتیجه این تصمیم مهم در جهت معرفی فرهنگ ایران به جهان بود. این دایره المعارف زمینه‌ای را فراهم کرد که فرهنگ ایران در بستری جدا از فرهنگ اسلامی و نه در سایه آن معرفی شود: «ولی من همیشه فکر می‌کردم که این دایره المعارف {اسلام} دو عیب دارد: یکی آن که ایران پیش از اسلام را نداره و دوم آن که در مورد ایران پس از اسلام هم آن‌قدر که به عرب‌ها و ترک‌ها پرداخته به ایران نپرداخته.» دکتر یارشاطر در گفتگوی خود با انجمن دوستداران فرهنگ ایران توضیح می‌دهد که فکر تاسیس دانشنامه در ایران از دوره پهلوی وجود داشت و پژوهشگران برجسته‌ای مثل سعید نفیسی و تقی زاده آن را مطرح کرده بودند. ولی یارشاطر به دنبال ایجاد این دانشنامه به زبان انگلیسی بوده است و این که در صورت امکان آن را به زبان فرانسه، آلمانی، و ژاپنی نیز تهیه نماید. این کار گسترده بی تردید نیاز به همکاری با پژوهشگران برجسته از کشورهای مختلف از جمله ایران داشت که در حوضه‌های مختلف مربوط به فرهنگ، جغرافیا، تاریخ و ادبیات ایران کار کرده باشند. او برای تهیه فهرست اولیه از موضوعاتی که باید در مورد آنها مدخل شود با ۴۲ نفر پژوهشگر همکاری داشته است. یارشاطر پیش بینی می‌کرد بتوانند در ۴۰ جلد برای فهرست تهیه شده مدخل بنویسند، کاری که به دهه‌ها کار شبانه روزی نیاز داشت و همت بلند مردی چون احسان یارشاطر را می‌طلبید.

  تهیه این کار عظیم که می‌توانست ویترین باشکوهی از فرهنگ و تمدن ایران برای جهان باشد البته نیاز به منابع مالی بسیار داشت.  با روی کار آمدن جمهوری اسلامی انجام کارهای فرهنگی در خدمت فرهنگ و تمدن ایران با چالش‌های بسیار مواجه شد. جمهوری اسلامی نه تنها از کارهای ایران‌شناسی حمایت نمی‌کرد  بلکه تمام تلاش خود را برای ایران ستیزی بویژه دوره پهلوی صرف کرد. ساختن برنامه‌هایی مثل هویت برضد شخصیت‌های فرهنگی از جمله احسان یارشاطر گام‌هایی در مسیر ایران‌ستیزی بود.

  با این همه دکتر از چالش‌های بزرگی که در پیش رو داشت نترسید. دانشگاه کلمبیا آپارتمان کوچکی در اختیار او قرار داد. یارشاطر نیز در طی زمان که کار دانشنامه پیش می‌رفت تمام اموال و دارایی خود را وقف این پروژه کرد: «در سال ۱۹۹۰ بنیادی تاسیس کرد تا برای دانشنامه کمک مالی تهیه کند. تا مدتی آقای خسرو اقبال و محمود خیامی رییس آن موسسه بودند.» نیز بنیاد ملی علوم انسانی آمریکا تا مدتی هزینه این کار را تهیه می‌کرد. نیز برگزاری نمایشگاهی از آثار هنری و عتیقه به نفع دانشنامه ایرانیکا تا حدودی در پرداخت هزینه‌های دانشنامه موثر بود ولی مسایل مالی تا آخر عمر از دغدغه‌های اصلی او باقی ماند.

  منابع مالی تنها دغدغه دکتر یارشاطر نبود. پیدا کردن بهترین متخصصان برای نوشتن مقالات یکی دیگر از چالش‌های اصلی او بود. ایشان در بخشی از گفتگوهای خود عنوان می‌کند که قبل از خواب به یکی از موضوعاتی که فکر می‌کرده  این بود که «فلان مقاله را به چه کسی برای نوشتن بسپارد.» این که فرد بهترین یا دست کم دومین فرد متخصص در یک موضوع باشد.

  ویژگی برجسته دکتر یارشاطر آن بود که در دعوت از نویسندگان و پژوهشگران در نوشتن مدخل‌ها بخل نمی‌ورزید و هر فرد پژوهشگری که در زمینه  و موضوعی مرتبط با تاریخ ایران توانایی داشت را به کار دعوت می‌کرد. بر این اساس مطالب ایرانیکا برخلاف بسیاری از مجله‌هایی که در مورد ایران مطلب منتشر می‌کنند و  به پژوهشگران ایران بی‌توجهی می‌کنند، با بسیاری از پژوهشگرانی که در ایران بودند نیز همکاری می کرد. در بهار سال ۱۳۹۲ (۲۰۱۳)  که من همراه همسرم به دیدن دکتر یارشاطر رفتم ایشان با آن که از بیماری لرزش دست رنج می‌برد از ما با روی باز استقبال کرد و وقتی متوجه شد من پایان نامه کارشناسی ارشدم را در مورد مجدالاسلام کرمانی از مشروطه‌خواهان برجسته نوشته‌ام از من دعوت کرد مدخلی در مورد این روزنامه‌نگار و مورخ برجسته دوره مشروطه بنویسم. نیز چون موضوع پایان نامه دکترای من تاریخ نگاری دوره میانه و تغییرات اجتماعی مربوط به آن دوره بود از من خواست موضوعاتی را که به نظرم جالب می‌آمد و هنوز مدخلی بر آن نوشته نشده فهرست کنم و با توافق ایرانیکا برای آنها مدخل بنویسم. در آن دیدار دکتر یارشاطر به دکتر احمد تفضلی استاد بزرگ زبان باستانی و قتل او توسط جمهوری اسلامی اشاره کردند و این که تفضلی همکاری صمیمانه‌ای با دانشنامه ایرانیکا داشت.

  دکتر یارشاطر تا زمانی که زنده بود حدود ۱۴ جلد ایرانیکا را تهیه و منتشر کرد. نیز  در کنار این کار اقدام به تهیه مجموعه هجده جلدی از تاریخ ادبیات پارسی که در سال  ۱۹۸۸منتشر شد.[5] در این تارنامه مجلد دهم که مربوط به تاریخنگاری پارسی (A History of Persian Literature) معرفی شده است. علاوه بر این دکتر بر ترجمه و ویرایش کارهای مهم دیگری نیز نظارت داشتند. از جمله  می‌توان به ترجمه تاریخ طبری  و تاریخ بیهقی  (The History of Beyhaqi) اشاره کرد که با سرپرستی و ویراستاری دکتر یارشاطر در سال ۱۳۸۶ (۲۰۰۷) به انگلیسی ترجمه و منتشر شد.

  علمی بودن مطالب و خالی ماندن آن از تعصبات دینی و سیاسی یکی دیگر از دغدغه‌های دکتر بود مساله‌ای که او را در معرض انتقادات بسیار قرار می‌داد. گرچه یارشاطر تاکید داشت که ایرانیکا قصد دارد تا آنجا که ممکن است سعی دارد مطالب منتشر شده خالی از تعصب و مبتنی بر علم  باشد، بی‌تردید امکان آن که نظارت بر همه مطالب داشته باشد نبوده است. گذشته از آن علوم انسانی عرصه طرح نظرات و دیدگاه‌های مختلف است و این مساله شامل مطالب دانشنامه ایرانیکا نیز می‌شود. گرچه یارشاطر سعی داشت از همه متخصصان در نوشتن دانشنامه دعوت کند ولی با روی کار آمدن جمهوری اسلامی و افتادن شکاف میان نسل جوانی که در ایران تحصیل کرده بودند و پژوهشگران برجسته‌ای مثل یارشاطر که دیگر امکان رفت و آمد به ایران را نداشتند این امکان کمتر به وجود آمد.

  احسان یارشاطر آرزو داشت تا زمانی که زنده است کار نوشتن دانشنامه ایرانیکا را به پایان برساند، آرزویی که تحقق نیافت ولی بی تردید گنجینه مهمی برای معرفی تمدن و فرهنگ ایران را به جهان گشود. او آرزوی دیگری هم داشت: «دلم می خواهد حتی بچه‌هایی که در آمریکا بزرگ می‌شوند فارسی یاد بگیرند به دو دلیل: یکی این که این در حفظ ملیتشون موثره. دوم این که استفاده کردن از ادبیات کم نظیر زبان فارسی دریچه‌ای را به روی آنها باز می‌کند که بعدها قدرش را خواهند شناخت. این {زبان فارسی} گنجینه‌ای است که آدم {باید} سعی کند کلیدش را به دست بیاورد.» نوشته‌ها و فعالیت‌های فرهنگی دکتر یارشاطر امروز بخشی از همان میراث ارزشمند است.

  درک یارشاطر از زبان و خط پارسی گاه باعث برانگیختن انتقادها از او می شد. در مورد زبان او استفاده از واژه‌های عربی انگلیسی و فرانسه را مغایر با غنای زبان فارسی نمی‌‌دانست. این مساله بویژه آن که زبان پارسی زبانی بسیار کهن و غنی است. همزیستی زبان فارسی با فرهنگ های دیگر به خاطر قرار گرفتن ایران در چهارراه جهان  به این زبان امکان داده تا ضمن حفظ خود و اثر گذاشتن بر زبان ها و فرهنگهای دیگر بر غنای خود بیفزاید. ولی نظر ایشان در مورد نوشتن زبان فارسی به خط‌های دیگر باعث طرح نقدهای بجا و قابل تامل شده است. ایشان در بخشی از گفتگوی خود می‌گوید:

  «از قدیم زبان و هویتمون عوض نشده. اما خط شما می‌توانید زبان فارسی را به خط چینی هم بنویسید. به خط سانسکریت بنویسید به خط لاتین بنویسید به خط عبری بنویسید. وقتی مرحوم دکتر سیاسی این مطلب را مطرح کرد من هم مثل اون معتقد شدم که باید خط لاتین استفاده کرد. چرا؟ برای این  که اول این {خط لاتین} خطی است که همه حس و حال‌ها را دارد. دوم این که آدم راهش به خواندن خطوط غالب فرهنگ‌های متمدن باز می‌شود. حرکت‌ها همه حرف دارد و توی کلمه گنجانده می‌شود و ضرری هم به زبان ما نمی‌زند.» ولی آیا استفاده از خط‌های دیگر علاوه بر خط پارسی برای نوشتن این زبان برای زبان کهنی مثل پارسی زیان آور نیست؟ اصلا چرا باید یک زبان به خط‌های مختلف نوشته شود؟ اگر همان طور که دکتر در جایی دیگر به تجربه ترکیه از استفاده از خط لاتین اشاره می‌کند و آن را تجربه موفقی عنوان می‌کند آیا به آنچه بر سر زبان ترکی آمد توجه داشته‌اند؟ وقتی آتاتورک اولین رییس جمهور ترکیه در راستای مدرن سازی کشور استفاده از خط لاتین برای نوشتن زبان ترکی را معمول کرد زمین ایجاد شکاف در میراث نوشتاری این کشور را فراهم کرد. به تدریج میان زبان ترکی و آنچه پیش از ایجاد ترکیه و در دوره عثمانی مرسوم بود با زبان ترکی پس از آتاتورک و ایجاد جمهوری در این کشور فاصله افتاد. من خود از نزدیک می‌دیدم که دانشجوهای ترکی که  علوم انسانی در ترکیه می‌خواندند مشکل بزرگی برای یادگیری زبان ترکی پیش از جمهوریت که به آن ترکی استانبولی می‌گفتند داشتند. آنها به صراحت به شکافی میان فرهنگ و زبان ترکیه با فرهنگ و زبان عثمانی اشاره می‌کردند و از آن شکایت داشتند. در همان دوره‌ها که آتاتورک فرایند تغییر خط زبان ترکی را آغاز کرد یعنی اواخر دوره قاجار موضوع تغییر خط فارسی در ایران نیز مطرح شده بود. ولی در همان زمان هم افراد خردمندی بودند که با این کار مخالفت کردند. استفاده از خط لاتین یا هر خط دیگر برای زبان پارسی و نشاندن آن به جای خط پارسی باعث می‌شود در زبان پارسی که یکی از کهن‌ترین زبان های زنده جهان است شکاف تاریخی ایجاد شود همان اتفاقی که برای زبان فارسی در تاجیکستان افتاده است. وقتی تاجیکستان زیر سلطه شوروی بود جایگزین کردن خط فارسی با خط سرلیک اتفاق افتاد و باعث ایجاد شکاف و فاصله مردم تاجیکستان با میراث غنی فارسی شد که در طی هزاران سال به خط فارسی نوشته شده بود. همین موضوع تبادل فرهنگی میان ایران و تاجیکستان را دچار چالش کرد. آنها تا همین امروز نمی توانند شاهنامه فردوسی یا آثار بیهقی و بلعمی را به خط پارسی بخوانند و به این میراث‌های ارزشمندتر به طور اصیل‌تر و بی واسطه‌تر دسترسی داشته باشند.

  اصلا چرا باید مساله تغییر خط پارسی و یا استفاده از خط‌های دیگر در کنار خط فارسی برای زبان فارسی مطرح شود؟ اگر مساله در دسترس کردن و جهانی کردن این زبان است آیا راه‌های موثرتر و مهم‌تری وجود ندارد؟ زبان پارسی قابلیت تبدیل شدن به زبان جهانی دارد کما این که به واسطه وجود افراد فرهیحته در دوره میانه قرن‌ها زبان اول ارتباطات در بخشی از خاورمیانه و آسیای مرکزی و آسیای جنوبی از جمله هند بود. امروز نیز وقتی اندیشه‌های ما تازه شود و توانایی آن را پیدا کنیم که به جای دست بردن در خط خود را به هنرهایی مجهز کنیم که میراث بی نظیر زبان پارسی را برای خوانندگان جهان در دسترس کنیم این زبان از انزوا در می‌آید و به جایگاه ویژه خود به عنوان یکی از کهن‌ترین و غنی‌ترین زبان‌های جهان باز می‌گردد همان آرزویی که فرهیختگانی مانند دکتر احسان یارشاطر برای جامه عمل پوشاندن به آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.

مریم کمالی

بنگرید به ماندانا زندیان، گفتگو با احسان یارشاطر، شرکت کتاب، ۱۳۹۵ (۲۰۱۶).

آثار دکتر احسان یارشاطر

کتاب‌ها

ابن سینا، الاشارات والتنبیهات، برگردان احسان یارشاطر. تهران: انجمن آثار ملی ایران، ۱۳۳۲.

ابن سینا، پنج رساله، ویرایش احسان یارشاطر. تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۳۲.

یارشاطر، احسان، شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمه اول قرن نهم) یا آغاز انحطاط زبان فارسی، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۳۴.

یارشاطر، احسان، داستان‌های شاهنامه. تهران، انتشارات صندوق مشترک ایران-امریکا، ۱۳۳۶. (برندهٔ جایزهٔ یونسکو در سال ۱۹۵۹.)

یارشاطر، احسان، داستان‌های ایران باستان، تهران: انتشارات صندوق مشترک ایران-امریکا، ۱۳۳۶.

یارشاطر، احسان، نقاشی نوین، ۲ ج. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۴.

یارشاطر، احسان، برگزیدهٔ داستان‌های شاهنامه، ج۱، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۳.

Yarshater, Ehsan& W.B. Henning (eds.). A Locust's Leg: Studies in Honour of S.H. Taqizadeh. London, 1962.

Yarshater, Ehsan. A Grammar of Southern Tati Dialects, Median Dialect Studies I. The Hague and Paris, Mouton and Co., 1969.

Yarshater, Ehsan. Iran Faces the Seventies (ed.). New York, Praeger Publishers, 1971.

Yarshater, Ehsan & D. Bishop (eds.). Biruni Symposium. New York, Center for Iranian Studies, Columbia University, 1976.

Yarshater, Ehsan & David Bivar (eds.). Inscriptions of Eastern Mazandaran, Corpus Inscriptionem Iranicarum. London, Lund and Humphries, 1978.

Yarshater, Ehsan & Richard Ettinghausen (eds.). Highlights of Persian Art. New York, Bibliotheca Persica, 1982.

Yarshater, Ehsan. Sadeq Hedayat: An Anthology (ed.). New York, Bibliotheca Persica, 1979.

Yarshater, Ehsan. Cambridge History of Iran, Vol. III: Seleucid, Parthian and Sassanian Periods (ed.). Cambridge, Cambridge University Press, 1982.

Yarshater, Ehsan. Persian Literature (ed.). New York, State University of New York Press, 1988.

Yarshater, Ehsan. History of Al-Tabari: Volumes 1-40 (ed.). New York, State Univ of New York Press, 2007.

[1] احسان یارشاطر در گفتگو با ماندانا زندیان.

[2]این پایان نامه با همین عنوان در سال ۱۳۴۸ (۱۹۶۹) با همکاری انتشارات دانشگاه کلمبیا و موتن  به چاپ رسید..

[3] این کتاب شامل داستان‌های آرش کمانگیر از متن اوستایی، تشتریشت و آثارالباقیه بیرونی، هرمزد و اهریمن از متن پهلوی، بندهشن بزرگ، داستان جمشید از متن اوستایی، وندیداد فصل نهم، فرشته باران و دیو خشکی از متن اوستایی، تشتریشت متن پهلوی، فره ایزدی از متن اوستایی، زامیاد یشت، زادن زرتشت از متن پهلوی دینکرت، داستان آفرینش از متن‌های پهلوی و پارتی مانوی، جنگ رستم با دیوان از متن سغدی، زریر و ارجاسب از متن پهلوی یادگار زریران، داریوش بزرگ و گوماتا از متن پارسی باستان، کتیبه داریوش در بیستون و تاریخ هرودوت کتاب سوم، اردشیر بابکان از متن پهلویُ کارنامک اردشیر بابکان.

  ‌[4] Iranianmedievalhistory.com/index.php?option=com_k2&view=item&id=185:%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%87-%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AE%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%E2%80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C&Itemid=189&lang=fa

[5] A History of Persian Literature Series by Ehsan Yarshater

 
خواندن 46 دفعه آخرین ویرایش در چهارشنبه, 14 شهریور 1403 23:55 دوشنبه, 12 شهریور 1403