نمایش موارد بر اساس برچسب: Warfare
پژوهشهای دکتر روی پرویز متحده در تاریخ عصر میانه ایران
دکتر روی متحده استاد تاریخ دانشگاه هاروارد است. او در سال 1970 از پایاننامه دکترای خود با عنوان «اوضاع اداری حکومت آلبویه» زیر نظر دکتر همیلتون گیب و ریچارد فرای در دانشگاه هاروارد دفاع کرد. دکتر متحده در طی سی سال گذشته دروس بسیاری در زمینه تاریخ میانه و معاصر خاورمیانه تدریس کرده است که دو درس پایانی آنها عبارت بودند از «خواندن و بررسی متون تاریخی، جغرافیایی و تراجم به زبان عربی» و «تاریخ تشیع».
دکتر متحده کتابها و مقالات بسیاری نوشته که موضوعات متنوع آنها از دامنه وسیع حوزه علاقهمندی وی از تاریخ دوره عباسی در قرن هشتم میلادی گرفته تا جریانهای فکری و سیاسی در عصر امروز حکایت دارد. بخشی از کارهایی که ایشان در زمینه تاریخ عصر میانه نگاشتهاند عبارتند از:
تاریخ اجتماعی ایران در عصر آلبویه: وفاداری و رهبری در ادوار آغازین جامعه اسلامی، ترجمه محمد دهقانی، تهران: نامک، 1394.
Angeliki E. Laiou, Roy P. Mottahedeh, eds. “The Idea of Jihad in Islam before the Crusades”. The Crusades from the Perspective of Byzantium and the Muslim World, Dumbarton Oaks, (2001).
“Pluralism and Islamic Traditions of Sectarian Divisions,” in Pluralism and Diversity in Islam ed. Zulfikar Hirji, I.B. Tauris, 2010.
“Faith and Practice: Muslims in Historic Cairo,” in Living in Historic, Cairo: Past and Present in an Islamic City ed. Farhad Daftary, Elizabeth Fernea and Azim Nanji, University of Washington Press, 2010.
“The Idea of Iran in the Buyid Dominions,” in Early Islamic Iran, ed. Edmund Herzig and Sarah Stewart I.B. Tauris, 2012.
“The Abbasid Caliphate in Iran (pp.57-89)” in The Period from the Arab Invasion to the Saljuqs the Cambridge History of Iran v.4:, ed. Richard N. Frye Cambridge University Press, 1975.
“Finding Iran in the Panegyrics of the Ghaznavid Court” in Medieval Central Asia and the Persianate World, ed. A.C.S. Peacock and D.G. Tor, I.B. Tauris, 2015.
یکی از مهمترین دغدغههای دکتر متحده ایده ایران در دوره میانه است که وی در دو مقاله اخیر خود به طور جدی آنها را دنبال کرده و ما دراینجا به بررسی آنها میپردازیم. همان طور که از عنوان مقاله برمیآید «ایده ایران در دوره آل بویه» تلاشها و اقدامات سلسله آل بویه (320-447) در احیای سنت پادشاهی ایرانی را مورد تحلیل و ارزیابی قرار میدهد. آل بویه همانند بسیاری دیگر از دودمانهای محلی، خود را از تبار شاهان ایران میدانستند. آنها «رزمآورانی بودند از کرانه شهرهای دریای مازندران که ...به تدریج موفق به بنای سلسله در فلات ایران شدند» (2012، 153). متحده به برخی از اقدامات امرای آل بویه از جمله عضدالدوله در استفاده دوباره ازعنوان «شاهنشاه» بر روی سکهها، تقلید آگاهانه از شاهان ساسانی و احیای جشنهای ایرانی سده و مهرگان اشاره میکند (همان). قرار دادن سنگنوشتههایی در پرسپولیس بر سردر ورودی کاخ داریوش توسط عضدالدوله و در ادامه اقدام پسرش بهاءالدوله در قرار دادن سنگنوشتههایی از دوران خود در کنار آثاری از شاهان ساسانی با سیاستهای آل بویه در احیای پادشاهی ایران پیش از اسلام هماهنگی دارد (2012، 153-154).
مساله اصلی که ایشان در مقاله «ایده ایران در دوره آل بویه» دنبال میکند آن است که آل بویه برخلاف اقداماتی که به برخی از آنها اشاره شد و همه در راستای «پیوند احساسی» آل بویه به ایران و اندیشه ایرانشهری است، نه تنها علاقهای به یادگیری زبان پارسی دری که در بخشهای خاوری ایران بویژه خراسان معمول بود نداشتند، بلکه از حامیان جدی زبان و فرهنگ عربی بودند: «دربار آلبویه در جنوب غربی ایران در گسترش و پویایی زبان عربی بسیار کوشا بود، تا آنجا که گاه امیران سعی داشتند در توجه به زبان عربی گوی سبقت از پیشینیان خود بربایند» (2012، 155).
دکتر متحده علت توجه آل بویه به زبان عربی را در سه زمینه دنبال میکند. اول آن که آل بویه به شدت تحت تاثیر بغداد بودند که مرکز اصلی قدرت آنها بود. دوم آن که همانطور که ریچارد فرای عنوان میکند آل بویه تحت نفوذ موبدان زرتشتی بودند که در ایالاتی مثل فارس به زبان پهلوی مینوشتند، از این رو زرتشتیان در آن دوره از نگارش به زبان پارسی دری پرهیز داشتند (2012، 157). مسائل مذهبی سومین علتی است که وی برای معمول بودن زبان عربی در دربار آل بویه میآورد. ایشان مطرح میکند که آل بویه حامی مذهب تشیع بودند که متون آن اغلب به زبان عربی نگارش مییافت و در مناطق مرکزی و جبال ایران این زبان معمول بود، بنابراین آل بویه انگیزهای برای ترجمه این متون به زبان پارسی نداشتند (2012، 152).
در مقاله «یافتن اندیشه ایرانگرایی در مدایح دربار غزنوی» دکتر متحده ایده ایران را در آثار شاعران دربار غزنوی از جمله عنصری، اسجدی، فرخی، و منوچهری دنبال میکند، شاعرانی که «از زمان ظهور آنها به بعد دربار شاهان در ایران تنها با حضورآن شاعران شکوه و عظمت مییافت» (2012، 129).از نظر دکتر متحده شاعران دربار سلطان محمود (389-421) و سلطان مسعود (421-432) را ایرانشاه و خسرو ایران میدانستند (2015، 131).
او معتقد است که میان سلاطین غزنوی و شاعران ارتباط دوسویهای وجود داشته است. سلاطین به دنبال آن بودند که اقدامات مهم و نیز زمانه خویش را جاودانه سازند و شاعران از حاکمان انتظار داشتند که آنها را در گذران زندگی و نیز حفظ و ماندگاری آثارشان یاری رسانند: «در سرزمینهای پارسی زبان، شکوه شاهانه چه در نگاه شاعر و حامی او در دربار و چه در نظر مردم آن روزگار با مفهوم ایران گره خورده بود» (1215، 139).
شاعران آگاهانه بر آن بودند که مرزهای ایران را از توران، یعنی سرزمین ترکان در شرق مشخص سازند: «ایران را با نام سرزمین شاهنشاه میشناسند در برابر توران، منطقهای تا شمال و شرق رود جیحون که تقریبا شامل همان بخشهایی میشود که ما با عنوان آسیای مرکزی یا ترکستان میشناسیم» (1215، 132). دغدغه دیگر شاعران متمایز کردن ایران و سرزمینهای عجم از قلمرو اعراب بود. متحده برای اثبات این موضوع ابیات بسیاری از شاعران غزنوی را شاهد میآورد تا اهمیت ایده شاهنشاهی ایران و سنت ایرانشاهی را که در ادبیات قرن پنجم و ششم به اوج شکوفایی خود رسیده بود مورد تاکید قرار دهد.
مریم کمالی