نمایش موارد بر اساس برچسب: social history

پروفسور ادموند کلیفورد باسورث (1306-1393) (1928-2015) یکی از برجسته‌ترین مورخان و خاور‌شناسان انگلستان و متخصص مطالعات ایران‌ و جهان عرب است. باسورث مدرک کارشناسی خود در رشته‌ تاریخ را از دانشگاه آکسفورد و مدرک کارشناسی ارشد و دکترای خود را در همین رشته از دانشگاه ادینبرگ انگلستان دریافت کرد. او سردبیر مجله موسسه ایران در انگلستان بود و در زمینه‌های مختلف مطالعات غیرباستان‌شناسی با این موسسه همکاری داشت.  [1] 

باسورث بیش از صدها مقاله و کتاب در مجلات و مجموعه مقالات علمی دنیا به ثبت رسانده است. اینها همه در کنار بیش از دویست مدخلی است که باسورث در دایره‌المعارف‌های ایرانیکا، بریتانیکا، امریکا و اسلامیکا نگاشته است. وی متون ارزشمندی از غنی‌ترین منابع تاریخ ایران در عصر میانه را به انگلیسی ترجمه کرده است که از آن میان می‌توان به تاریخ طبری، تاریخ گردیزی و تاریخ بیهقی اشاره کرد.[2]

بسیاری از پژوهش‌های تاریخی باسورث در مورد تاریخ میانه ایران به تاریخ سلسله غزنوی اختصاص یافته که از جمله مهم‌ترین آنها تاریخ غزنویان، (ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، 1362) است. ارزش این کارها که همگی مبتنی بر منابع دست اول پارسی و انگلیسی نگاشته شده آن‌قدر زیاد است که انجام هر پژوهش جدیدی درباره تاریخ غزنویان ناگزیر از توجه و مروری بر کارهای باسورث است. با این همه در این یادداشت ما سعی داریم با مرور بر یکی از ارزشمندترین مقالات باسورث با عنوان «ساختار نظامی  آل‌بویه در عراق و ایران»[3] از او یاد کرده باشیم. این پژوهش به لحاظ توجه به ساختار نظامی حکومت آل‌بویه، بویژه نظامیان  دیلمی در نقش پیاده‌نظام و رقابت آنها با ترکان سواره‌نظام که به تدریج به ساختار سپاهیان آل‌بویه اضافه شدند بسیار قابل توجه است. روش محققانه باسورث در دنبال  کردن موضوع و انتخاب قالبی استوار برای ارائه یافته‌ها و دستاوردها، ارزش کار باسورث را صد چندان کرده است.

باسورث در آغاز، پژوهش‌های انجام شده در مورد دیلمیان را مرور کرده و ضمن اشاره به پژوهش‌های ارزشمند مینورسکی در «تاریخ ایران»، بی‌توجهی خاور‌شناسان نسبت به سلسله‌های دیلمی در ایران بویژه حکومت آل‌بویه را مورد نقد قرار می‌دهد. مینورسکی در «تاریخ ایران» از نگاه ضد دیلمی پژوهشگرانی چون اشپولر که نگاه جانبدارانه‌ای نسبت به ترکان داشته‌اند انتقاد کرده و این نوع نگاه را ناشی از آثار وقایع‌نگارانی دانسته که از آل‌بویه تصویر مثبتی به جای نگذاشته‌اند.

باسورث بر اساس منابع به جای مانده از تاریخ آل‌بویه، تاریخ این حکومت را به دو بخش تقسیم می‌کند. بخش اول دربرگیرنده زندگی و اقدامات سیاسی نسل اول آل‌بویه شامل لیلی بن نعمان، ماکان بن کاکی، اسفاربن شیرویه، مردآویج بن زیار برادران آل‌بویه یعنی علی عمادالدوله، حسن رکن‌الدوله و احمد معزالدوله است که به تعبیر باسورث « بدوی و نافرهیخته بودند و ویران‌گری‌های سختی بر غرب ایران و عراق؛ یعنی بلاد کهن و متمدن اسلامی، وارد آوردند» (باسورث، 143). باسورث تاکید دارد که به قدرت رسیدن آل‌بویه بر اثر توان‌مندی های نظامی همین دیلمیان است که به طور حرفه‌ای به نظامی‌گری پرداخته و از این رو نقش مهمی در تاریخ ایران بازی کردند: «در واقع، از این ناحیه کوهستانی وسیع و فرهنگی متأخر ایران، دانشمندان و ادبایی، ظهور ننمودند، از این رو امیران آل‌بویه برای اداره موثر امور حکومتی خود، به ماموران و دست‌نشانده‌های خود در کشورهای عربی و دیگر نواحی ایران تکیه می‌کردند» (باسورث، 144).

باسورث دوره دوم حکومت آل‌بویه را دوره‌ای از ثبات و آرامش و همراه با پیشرفت و توسعه در فرهنگ و تمدن ایران و اسلام می‌داند. در این دوره که همزمان با حکومت عضدالدوله فناخسرو (327-361) است، قدرت حکومت آل‌بویه به اوج خود رسید و قلمرو آنها از عراق در غرب تا عمان در جنوب و در شرق تا خراسان و بلوچستان گسترش یافت: « در این دوره که برابر با اوج شکوه فرهنگی حکومت آل‌بویه است آثار ارزشمند و بی‌نظیری به زبان عربی نگاشته شد که از جمله آنها می‌توان به کتاب اغانی و عضدیات متنبی اشاره کرد. در این دوره کار وزرارت به دست توانای دیوان‌سالاران برجسته‌ای چون ابوالفضل بن عمید و صاحب بن عباد اداره می‌شد» (باسورث، 143-144).

موضوع مورد توجه باسورث در این مقاله نه شکوه فرهنگی و تمدنی آل‌بویه که قدرت و ساختار نظامی آنهاست که بیشتر مبتنی بر حضور پیاده نظام دیلمی است. آل‌بویه حکومتی تهاجمی و توسعه‌طلبانه بود که با سامانیان و زیاریان در شرق و حکومت حمدانی و دیگر امارت‌نشین‌های کوچک عربی در سوریه در جنگ و رقابت مدام بود (باسورث، 144). اما آن چه برای باسورث اهمیت دارد نه تنها ویژگی‌های توسعه طلبانه بویهیان، که از شاخصه‌های بیشتر حکومت‌های ایرانی عصر میانه است، که حضور ترکیب نژادی مختلف در میان سپاهیان بویهی و رشد اختلافات و رقابت میان این گروه‌هاست؛ مساله‌ای که خلافت عباسی پیشتر با به کار گرفتن نیروهای نژادی مختلف در سپاه خود با آن دست و پنجه نرم کرده بود (باسورث، 144).

دیلمیان ساکن در مناطق کوهستانی شرق گیلان هسته اصلی سپاه آل‌بویه را تشکیل می دادند. این مردان کوه‌نشین که اشتیاق بسیاری به جنگ داشتند «سربازان مزدوری بودند که پیش از هر چیز به عنوان پیاده‌نظام خدمت می‌کردند» (باسورث، 147). دیلمیان و گیلانی‌ها که پیشتر بسیاری از امرای دیلمی از جمله اسفاربن شیرویه، مردآویج  و سپس برادرش وشمگیر را در رسیدن به قدرت همراهی کرده بودند، پشتوانه‌های اصلی برادران آل‌بویه در رسیدن به قدرت را تشکیل می‌دادند. معزالدوله همواره به پسر و جانشین خود یعنی عزالدوله بختیار که در بغداد حکمرانی می‌کرد توصیه می‌کرد که با دیلمیان به نرمی و سازش برخورد کند و حقوق آنها را به موقع بپردازد» (باسورث، 147).

باسورث یکی از اولین پژوهشگران تاریخ است که بر نقش دیلمیان در به قدرت رسیدن  حکومت‌های مختلف در ایران از جمله آل‌بویه، غزنویان، سلجوقیان، و خلافت عباسی تاکید کرده است: «دیلمیان در دوره آل‌بویه به عنوان پیاده نظام جنگ‌جو و توانمند ایفای نقش می‌کردند، با سلاحی از شمشیر، زره‌، تیرهای جنگی، نیزه، کمان‌، خود و نیز زوبین که با آنها دشمنان خود را از پا در می‌آوردند» (باسورث، 149).

باسورث در ادامه با تکیه بر منابع اصلی به معرفی تکنیک‌های مختلف نظامی می‌پردازد که پیاده‌نظام دیلمی برای مغلوب ساختن دشمنان خود به کار می‌گرفتند. یکی از شاخصه‌های ویژه دیلمیان جدا از تکنیک‌های نظامی توجه به پاکی خون و اصالت نژادی است. دیلمیان که به تبار و نژاد خود به عنوان کوه‌نشینان ورزیده و ماهر در جنگ می‌بالیند، از درآمیختن و ازدواج با نژادهای دیگر پرهیز می‌کردند تا همیشه اصالت خود را حفظ کرده و از دیگر گروه‌ها متمایز باشند. مقدسی تأکید می‌کند که دیالمه، ازدواج را در چارچوب نژاد دیلمیان منحصر کرده بودند و عاقبت کسی که خارج از دیلمیان ازدواج می‌کرد مرگ بود. خود مقدسی نیز شاهد مجازات مرگ فردی بود که به این جرم اجتماعی یعنی بی توجهی به نژاد دیلمی متهم بوده است. در ضمن، این رابطه ازدواجی در میان دیلمیان، ظاهرا با برخی از اصول شرع اسلام مغایرت داشته و ظاهرا مبتنی بر آداب و رسوم ایران پیش از ورود اسلام است (باسورث، 152).

توجه به نژاد دیلمی و برتری دادن آن به دیگر گروه‌ها نه تنها در به دست آوردن مدارج نظامی اهمیت داشت که حتی در نوع و میزان حقوق و مزایا نیز تاثیر می‌گذاشت تا جایی که غیردیلمیان غالبا خود را در میان دیلمیان جا می‌زدند تا از منافع و درآمدهای نظامی سهم بیشتری دریافت کنند. همین مساله باعت می‌شد هر از چند گاهی سپاهیان مورد بررسی قرار گرفته و افرادی که خود را در ردیف دیلمیان جا زده بوده بودند مشخص شوند: «در سال 388 صمصام الدوله، والی فارس وکرمان، سفارش کرد که برای تمامی دیالمه در مناطق تحت نفوذش شناسنامه‌ای تهیه کنند تا همواره اصل و نسب آنها خالص باقی بماند و خارجیان و آنهایی که اصل و نسب آنها مورد است حذف شوند، هدف امیر از انجام این کار این بود که تا حد امکان اصناف دیگر و غیر دیلمی را از تیولاتش جدا سازد و در نتیجه، منابع ویژه ثروت خود را افزایش دهد» (باسورث، 152-53). باسورث برای تایید یافته‌‌های خود مثال‌های متعددی از منابع دست اول از جمله  آثارالباقیه و  حدودالعالم می‌آورد.

دیلمیان با وجود تمام توانایی‌های نظامی، بیشتر قادر به خدمت در پیاده نظام بودند و به عنوان سواره‌نظام مهارت چندانی نداشتند. همین امر آل‌بویه را که همواره با قدرت‌های مختلف منطقه در رقابت بودند واداشت که از ترکان که در امور سواره‌نظام مهارت فراوان داشتند افراد بسیاری را استخدام کند (باسورث، 154). ورود ترکان به ساختار نظامی آل‌بویه سرآغاز رقابت شدید میان دیلمیان و ترکان شد و به تدریج قدرت نظامی و سیاسی آل‌بویه را به چالش کشید. باسورث ورود ترکان به ساختار نظامی آل‌بویه و کاهش تدریجی قدرت دیلمیان را مورد توجه قرار داده و آن را با قابل مقایسه با ورود ترکان به ساختار نظامی حکومت سلجوقی و کاهش تدریجی قدرت ترکمانان می‌داند.

حضور سواره‌نظام ترک در کنار پیاده نظام دیلمی توانست تا حدود زیادی بر قدرت نظامی آل‌بویه بیفزاید ولی رقابت آنها با یکدیگر در کسب مدارج بالای نظامی و نزدیک ‌شدن به ساختار سیاسی قدرت، دور تازه‌ای از مشکلات را برای دولت آل‌بویه رقم زد. رقابت ترکان و دیلمیان تنها به امور نظامی محدود نمی‌شد و گاه منشاء دینی و عقدیتی داشت. دیلمیان بیشتر شیعه مذهب بودند و به فرقه‌های مختلف تشیع از زیدی و اسماعیلی گرفته تا شیعه دوازده امامی باور داشتند، در حالی که غلامان ترک سنی مذهب بودند و بعضا بر باورهای دینی خود تعصب و اصرار داشتند. امرای آل‌بویه برای حل این اختلافات که هر روز بر دامنه آنها افزوده می‌شد دست به تدابیر سیاسی مختلف زدند، ولی این تدابیر از جمله ازدواج با دخترانی از تبار دیلم و غلامان ترک نیز کاری از پیش نبرد.

یکی از مسائل اساسی امرای آل‌بویه پرداخت حقوق سپاهیان بود. باسورث ریشه این مشکل آل‌بویه را ناشی از «خوی نظامی‌گری امرای آل‌بویه و عدم توانایی آنها در تغییر از سرشت نظامی و تحرک مداوم به خوی یک‌جانشینی» می‌داند ( باسورث، 159). آل‌بویه برای پرداخت حقوق سپاهیان خود نظام اقطاع یا بخشش زمین را به کار گرفتند که بر اساس آن به جای پرداخت حقوق نظامیان به صورت نقدی یا کالا، زمین یا ملکی به آنها تعلق می‌گرفت و نظامیان موظف بودند در عوض مالکیت زمین، هر ساله بخشی از درآمد خود را به صورت خراج به دولت آل‌بویه پرداخت کنند. آل‌بویه نظام اقطاع را از خلفای عباسی آموختند و آن را در ساختار نظامی حکومت خود به ویژه در بخش‌های غربی ایران پیاده کردند (همان).

اداره دیوان اقطاع در حکومت آل‌بویه بر عهده عارض جیش قرار داشت. عارض جیش وظیفه ثبت آمار  تعداد سپاهیان، ابزار و تجهیزات نظامی آنها و و توزیع جیره و حقوق آنها را بر عهده داشت. در دوره حکومت عضدالدوله و بهاءالدوله ـ دو عارض، یکی از میان دیلمیان و دیگری از بین نژاد ترک‌، کرد، و یا عرب مسوولیت اداره دیوان عرض را برعهده داشتند (باسورث، 162). البته امرای دیلمی در کنار اقطاع، گاه حقوق سپاهیان را به صورت نقدی پرداخت می‌کردند. آل‌بویه که قدرت خود را بیش از هر چیز مدیون نیروی نظامی خود به ویژه دیلمیان بود سعی بسیاری در راضی نگه داشتن دیملیان و ایجاد وحدت و یکپارچگی میان آنها و سواره نظامان ترک صورت دادند ولی تلاش‌های آنها سرانجام راه به جایی نبرد و اختلافات موجود در ساختار نظامی ، قدرت سیاسی حکومت دیلمی را رو به سقوط کشاند.

مریم کمالی

 

مقاله باسورث از زبان عربی به فارسی با مشخصات زیر ترجمه شده است:

آرایش نظامی آل‌بویه در عراق و ایران، ترجمه حسین علینقیان، تاریخ اسلام، 1385، ش 26، 123-165



 .2 از جمله کتاب‌هایی که باسورث در زمینه تاریخ میانه ایران نگاشته است عبارتند از:

Historic Cities of the Islamic World, Leiden & Boston: Brill, 2007.

The Islamic Dynasties, a Chronological and Genealogical Handbook, (Edinburgh University Press 1967, revised ed. 1980).

تاریخ سیستان، از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان، ترجمه حسن انوشه، تهران: امیرکبیر، 1370.

Sistan under the Arabs, from the Islamic Conquest to the Rise of the Saffarids (30-250/651-864), (IsMEO, Rome 1968).

The medieval history of Iran, Afghanistan and Central Asia, Variorum, Collected Studies Series, (London 1977).

[3] . C.E. Bosworth, “Military Organization under the Buyids of Persia and Iraq”, Oriens, Vol. 18/19 (1965/1966), pp. 143-167.

منتشرشده در مقاله

برج های ایرانی که اوج شکوفایی خود را در دوره سلجوقی (429-590) تجربه کردند به نمادی با شکوه از تاریخ میانه ایران تبدیل شده اند. در خصوص کارکرد این برج ها نظرات متفاوتی بیان شده ولی هرگز این مساله موضوع یک مقاله مستقل نبوده است. در این مقاله سعی می شود با تکیه بر دو برج نامدار طغرل در شهر ری و برج طغرل در مهماندوست دامغان به کارکرد این برج ها در دوره میانه بپردازیم. پس از بررسی نظرات و شواهد مختلف به نظر می رسد حکومت های مختلف در کنار استفاده از برج ها در علم نجوم و راهنمایی مسافران و نیز به عنوان مقبره، به کارکرد نمادین این برج ها توجه ویژه داشته اند و با بنای این برج ها فارغ از هرگونه بهره برداری نام حکومت و حاکمان خود را جاودانه می ساختند.

حکومت سلجوقی که در بنای ساختار قدرتمند خود به میراث حکومت های ایرانی پیش از خود از جمله آل بویه و آل زیار نظر داشت، بسیاری از سنت های معماری آنها از جمله بنای برج را با جدیت و البته با خلاقیت و نوآوری های بسیار دنبال کرد. برج های طغرل در شهر ری و مهماندوست دامغان از جمله این بناهاست که با نام موسس این سلسله جاودانه شده است.

برج طغرل شهر ری در بخش شرقی بقعه ابن بابویه قرار دارد. اکنون جای خانه ها و کوچه باغ هایی که پیشتر این بنا را در بر گرفته بودند (محیط طباطبایی، 1366، 28)، خانه های رنگ به رنگ، کارخانه ای پرحجم و مسجدی تازه ساز گرفته است. این بنا با مساحتی بالغ بر 48 متر مربع و ارتفاعی در حدود 22/5 متر و با اسکلتی استوانه ای ساخته از خشت و آجر جلوه گری می کند. به علت از میان رفتن کتیبه برج، تاریخ دقیق بنا هنوز مشخص نیست (گردشگر، 1387، 39) و آن را به دوره سلجوقیان و احتمالا عصر طغرل منسوب می کنند.

Tugrul Tower Ray

دربالای برج کتیبه ای آجری و به خط کوفه بوده که اکنون اثری از آن نیست و همین امر تشخیص کارکرد آن را دشوارتر می سازد. مدخل آن با دری زیبا و آرایش یافته تزئین یافته است. برای ماندگاری بنا تدابیر دقیقی اندیشیده شده است تا از زلزله های گاه به گاه ایران آسیبی به آن نرسد. گرچه گنبد مخروطی شکل آن بر اثر زلزله ازمیان رفته است (محیط طباطبایی، 1366، 28). سازنده این برج در کف آن در کنارهای دیوار، کانال های گذر هوا را تعبیه کرده که مانع از رطوبت دیوار و از بین بردن خرابی های ناشی از آن می شود.

دیوارهای برج و سقف آن طوری طراحی شده که موجب طنین صدا در درون بنا شود. با وجود آن که سقف آن از میان رفته است، باز می توان پژواک بلند صدا را دریافت کرد. بی تردید این تدبیر برای ایراد سخنرانی و چه بسا موسیقی صورت می گرفته است.

نمای بیرونی برج با 24 کنگره زینت یافته است که متناسب و با زاویه های بسته تمام سطح بیرونی برج را پوشانده اند. تقسیم برج به 24 بخش متناسب از کل برج ساعتی خورشیدی ساخته است. در بالای هر زاویه یک کنگره چهار و نیم دایره وجود دارد که بیانگر یک ربع ساعت است و در بالای آنها نیز شش مستطیل است که هر یک 10 دقیقه را نشان می دهد و سپس شیارهای ریزتری به عنوان دقیقه وجود دارد. کنگره ها دورتا دور این اثر به گونه ای طراحی شده که اگر چنان چه طلوع آفتاب اتفاق بیافتد در جانب شرق بنا، کم کم یکی از کنگره ها روشن می شود و آفتاب درون آن می تابد. اگر نیم ساعت از طلوع آفتاب بگذرد نصف کنگره روشن می شود اگر یک ساعت از طلوع خورشید بگذرد یک کنگره به طور کامل روشن می شود و اگر چنان چه دو ساعت بگذرد دو کنگره روشن می شود. دو ناودان شرقی و غربی آن ساعت سه و نه نشان می دهد و درهای شمال و جنوب ساعت شش و دوازده هستند (گردشگر، 39).

نمادی داخلی برج نیز به شکل استوانه ای و با دهلیزهای منظم طراحی شده است. اکنون در دل این دهلیزها که چه بسا برای ایجاد داربست برای انجام ساخت بنا احداث شده کبوتران لانه دارند و پژواک صدای آنها در داخل برج به زیبایی طنینی انداز می شود. سر در ورودی در هر دو بخش شمالی و جنوبی با تزئینات آجری و به صورت دهان شیری در حال غرش تزئین یافته است. همین تزئین و نمادپردازی معمار از برج شیری ساخته است که با حضور خود امنیتی پایدار در محیط اطراف خود ایجاد می کند. این بنا در دوره قاجار و به دستور ناصرالدین شاه مورد مرمت قرار گرفت حاجی ابوالحسن معمارباشی مرمت آن را عهده دار شد.[1]

Tugrul Tower in Ray as a Lion

یکی از کارکردهایی که به برج ها نسبت می دهند مقبره است. در خصوص برج طغرل و این که مقبره چه کسی است نقطه نظرات متفاوتی وجود دارد. برخی از منابع از این برج به عنوان مقبره طغرل یاد کرده اند. (عبدالجلیل رازی، 1391، 476؛ سومر، 1380، 158). در دوره ناصرالدین شاه نیز که مرمت این کار از سر گرفته شد از برج به عنوان مقبره طغرل یاد شده است. محیط طباطبایی که قبر او در گوشه باغ قرار دارد نظریه متفاوتی را خصوص کارکرد این بنا عنوان می کند. او این برج را نه مقبره طغرل که برج زاویه و مقبره ابراهیم خواص عارف و صوفی معروف سده سوم هجری می داند. ابراهیم خواص (291 ه/904م) یکی از مشایخ صوفیه و از اقران جنید و نوری است که در بغداد به دنیا آمده (جامی، 137؛ شمس العلماء و دیگران، 1296، 6: 369) در ری اقامت داشته است (ابن جوزی، 4: 102). انتساب این بنا به ابراهیم خواص تا زمان شاه تهماسب صفوی ادامه داشت. توجه شاه تهماسب به مقبره شاه عبدالعظیم که می پنداشت نیای اوست- به اندازه ای سبب شهرت و قدرت او شد که نه تنها به رقابت با موقوفه زاویه ابراهیم پرداخت بلکه نام زاویه را هم به حضرت عبدالعظیم ملحق کرد و قبر باشکوه آن به نام برج یزید زبانزد عوام شد. البته برخی نیز معتقد بودند که اینجا محل دفن خلیل سلطان از فرزندان تیمور لنگ و همسر او شادالملک بوده است (محیط طباطبایی، 1366: 28).

برج طغرل مهماندوست دامغان نیز به لحاظ کارکرد موضوع مناقشاتی شبیه برج طغرل شهر ری است. مردم این منطقه از آن به عنوان مقبره امام‏زاده قاسم از اولاد موسی بن جعفر می‏دانند و بهمین سبب نیز قریه‏ای که در جنوب این برج واقع شده است «امام‏آباد» نامیده‏اند. ولی نجاتی بی آن که برای آن کارکرد متفاوتی ارائه دهد این مساله را مغایر با واقعیت می داند (1347: 142).

Tugrul Tower  in Mehmandust

 

برج آجری طغرل مهماندوست در سال 490 بنا شده است. این بنا که گنبدی مخروطی داشته و اکنون از گنبد آن اثری نمانده است 14 ذرع ارتفاع دارد. قطر آن از خارج 34 ذرع و از داخل 20/7 متر است. این برج دوازده کنگره با زوایه بسته دارد که عرض هر یک از آنها 23/1 متر است (نجاتی، 1347: 142). تزئینات آجری آن خصوصا حاشیه قرنیزهای بالای برج قطعات بزرگ آجر را طوری تراشیده اند که گوئی مانند چوب به وسیله اره کار کرده باشند و تمام پیچ و خمها و چین خوردگی های آجر را با لبه های تیز از کار درآورده اند و بر خلاف آجرکاری های دیگر ابنیه تاریخی که سائیدگی و پرداخت در آن دیده می شود در آجرکاری برج مهماندوست دقت و مهارت عجیبی به کار بسته اند که پس از گذشت قرن ها تیزی لبه تزئینات قرنیز با آن همه پیچ و خم آن از مسافت چندین متری پدیدار و مشخص است. بخشی از کتیبه آن که به خط کوفی نگاشته شده از میان رفته و تنها قسمت کمی از آن قابل خواندن است.[2]

تردیدی وجود ندارد که برج ها کارکردهای مختلفی در دوره میانه داشته اند. استفاده از آنها به عنوان مقبره از کارکردهای رایج این بناها بوده است. بویژه آن که در دوره های مختلف نیز مقبره های جدیدی در آنها بنا می شده است. استفاده از آنها در امور نجومی معمول بوده است، از جمله برج طغرل ری که خود ساختاری شبیه ساعت دارد. نیز در شب با افروختن آتش بر فراز برج مسافرانی که راهشان به نوعی به ری ختم می شد را راهنمایی می کردند.

همه اینها ولی مغایر با کارکرد نمادین برج ها نیست. بنای برج ها که در تمام تاریخ میانه بویژه عصر آل بویه (320-447) و آل زیار (310- 469) رواج یافته بود، در دوره سلجوقی (429-590) و با بنای برج های متعدد به اوج خود رسید. حکومت ها و معماران در خدمت آنها با هدف جاودانه ساختن قدرت و هنر خود بناهایی دقیق و اصولی و مقاوم در برابر حوادث طبیعی ساختند تا نام خود و دست کم ساختار قدرت حاکم را بر صفحه تاریخ جاودانه سازند.

مریم کمالی

منابع

کتاب

ابن جوزی، جمال الدین ابی الفرج عبدالرحمن (1375). سهیل زکار، اشراف مکتب البحوث و الدراسات، بیروت: دارالفکر.

    سلطانی، محمدعلی (1391). عبدالجلیل رازی قزوینی، روزگار و کتاب وی، ویراستار حسین پورشریف، قم، تهران: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی.

سومر، فاروق، اغوزها (ترکمن ها) (1380). ترجمه آنا دردی عنصری،تهران: انتشارات حاج طلایی.

شمس العلماء، محمد مهدی و دیگران (1258)، نامه دانشوران ناصری، ، کاتب میرزا محمدرضا بن میرزا حبیب الله خاقانی شیرازی متخلص به صفا، مصحح، میرزا حسن طالقانی، تهران: مطبعه علی قلی خان قاجار.

مقاله

گردشگر، آریانا، برج طغرل آینده ای از هنر معماری با علم نجوم، اسفند 1387، ش 21، 39.

محیط طباطبایی، سید احمد، برج طغرل یا مقبره ابراهیم خواص، کیهان فرهنگی، تیر 1366، ش 40، 28-29.

مصطفوی، سید محمدتقی، برج مهماندوست، یغما، دی 1347، ش 244، 570-571.

موسوی، سیداحمد، برج طغرل کجاست، کیهان فرهنگی، مهر 1366، ش 43، 25-27.

نجاتی، رحمه الله، برج مهماندوست دامغان، یغما، آبان 1347، شماره 242، 441-442.



[1]. بر کتیبه ای که پس از مرمت بنا بر سنگ مرمر و بر سردر برج قرار دارد آمده است: «بسال فرخنده فالی که نوبتی دولت و اقبال سی و شش نوبت در آستان خسرو صاحبقران السلطان و الخاقان شاهنشاه خدای پرست رعیت نواز ناصرالدین شاه قاجار خدالله ملکه و سلطانه عزم ملوکانه را بتثلیم عتبه عرش مرتبه رضویه علیه و علی آبائه آلاف التحیه و تفقد حال اهالی مملکت خراسان تصمیم داد و در آن سفر میمنت اثر رای مملکت ارایش چنین اقتضا فرمود که قبور بالیه سلطان سلف را مشیدتر از قبور عالیه خواقین خلف فرماید افتتاح اینقصد سعدش را در مقبره طغرل بیک ابن سلجوق که نخستین ملوک آل سلجوق و در ویران های شهر ری مدفونست لایق شمردند بجانب جلالتماب امین السلطان ابن امین السلطان که وزارت دربار اعظم و ابنیه دولت و گمرک خانها و خزانه نقدی و جنسی و کلیه مهام دولت برای صوابنمای او موکول است مقرر شد تا مقرب الخاقان حاجی ابوالحسن معمارباشی دیوان اعلی را به انجام این امر ملوکانه گماشت مشارالیه جهدی مستطیع در ایمامی معدود مبذول داشت این بنای رفیع را عمارت کرد جناب معزی الیه بستانی وسیع بر این بنا حائط نموده مسماه بطغرلیه فرمود این توجه شهر صفر المظفر مطابق با قوی ئیل ترکی و اختتمام آن مقرورا بالسعاده شهر رجب المرجب این عام سعادت فرجام شد. سنه 1301 ارتفاع و دوره برج مقبره ارتفاع بیست ذرع دوره برج پنجاه ذرع و نیم قطر دیوار سه ذرع و یک گره درگاههائی که داخل برج می شود دو ذرع و پنج گره پهنای ترک های دیوار برج که همه به یک اندازه است یک ذرع و شش گره».

[2]. روی کتیبه این بنا نوشته شده است: «دهی المله حیثما الجماشید...غلبت لتفسیر زلازلا» با توجه به تاریخ بنا که در سال 490 هجری ساخته شده است. تزئینات این بنا آجری است (مصطفوی، 1347:170 ).

منتشرشده در مقاله