نمایش موارد بر اساس برچسب: سده
جغرافیای تاریخی شهر سده از پرستشگاه ماربین تا مسجد جامع خوزان
ترسیم نقشه جامع یک شهر امروزه به مدد عکس برداری های ماهوارهای کاری آسانیاب و در انجام پژوهشهای مختلف درباره زندگی انسان بسیار راهگشا است ولی بازسازی نقشه تاریخی همان منطقه بیتردید به منابع و اسناد تاریخی نیاز دارد. سده، شهری که من درآن متولد شده ام، با پیشینه تاریخی چند هزار ساله خود از جمله مناطق تاریخی ایرانزمین است که می توان با بازیابی نقشه تاریخی آن سیرتحول از دوره های باستان تا عصر حاضر به خصوص دوره میانه را در آن واکاوی کرد. هر چند بررسی ابعاد تاریخی این شهر نیاز به مطالعات دقیق و عمیق بیشتری دارد، اما این مقاله سعی دارد به کمک بقایای بناهای اجتماعی نظیر آتشگاه، مسجد جامع خوزان، و نیز قنات های متعدد ، نقشه تقریبی شهر سده در دوره های تاریخی از جمله دوره میانه را ترسیم کند و بر حیات این منطقه به عنوان شهری مهم و تاثیرگذار در جریانهای تاریخی تاکید نماید. بویژه آن که قرار گرفتن در کنار شهر بزرگی چون اصفهان اهمیت این منطقه را به حاشیه کشانده است. توجه به جغرافیای تاریخی یک شهر می تواند طرح درستی ازنوسازی شهرها ارائه دهد و نقشه راهی برای دست اندرکارن امور شهر بوده و ضمن کمک به تشخیص درست مسیر توسعه شهری، از ساخت و ساز بی رویه در فضای حاشیه شهر که جدا از هزینه های اقتصادی آسیب های اجتماعی و فرهنگی به همراه دارد جلوگیری نماید.
مناطق سه گانه سده
نام سده و مناطق مختلف آن شاید اولین و گویاترین گواه بر حیات بلند تاریخی این شهر است. گرچه نام این شهر در دورههای اخیر از پهلوی تا امروز دستخوش تغییرات شده و به همایونشهر در دوره پهلوی و خمینیشهر در دوره فعلی موسوم شده است ولی هنوز نامهای گذشته آن در حافظه تاریخ و مردم منطقه به جای مانده و با زمینههای تاریخی و فرهنگی آن پیوندی استوار دارد.
سده در فاصله 12 کیلومتری شمال غربی اصفهان قرار دارد که در شمال به کوه های موسوم به امامزاده محمد و در جنوب به منطقه آتشگاه محدود میشود. این شهر همان گونه که از نام آن برمیآید از سه منطقه تشکیل میشود که گاهی از آنها به ده و زمانی به دژ یاد شده است: خوزان، فروشان و ورنوسفادران که هر یک از محلات مختلفی تشکیل شدهاند. روایت است که سده شامل سه دژ مستحکم به نام های گاردژ ،كهندژ و ديميردژ بوده که حمله اسكندر مقدونی به این سه دژ باعث ویرانی آنها گشت.
خوزان قدیمیترین منطقه سده از محله های اصلی اندوان یا اندان، فتحآباد، شمسآباد، کوورز و کهندژ یا قهندز تشکیل میشود. از مردان اهل قلم و شمشیر خوزان سده در دوره میانه تا صفوی برخی نامها به یادگار مانده است که از جمله آنها میتوان به مافروخی مورخ قرن دوم هجری و خالق «محاسن اصفهان»، سروش اصفهانی شاعر دوره صفوی و نیز امیر یار احمد خوزانی ملقب به نجم ثانی سردار معروف شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفوی که از محله کوورز خوزان سده بود (قاضی احمد منشی قمی، 1383، ج1، ۱۱۸ تا ۱۲۳) اشاره کرد. گفته می شود که منطقه کهندژ که گاه به تمام خوزان اطلاق می شود به وسیله راه زیرزمینی به آتشگاه متصل است و امروزه بخش هایی از آن راه زیرزمینی کشف شده است (هنرفر، 1344، 23). باورگان، گاردژ، گارسله، کوشکباج و زاغآباد مناطق اصلی ورنوسفادران هستند.آقای باستانی پاریزی معتقد است کلمه ورنامخواست به معنی قلعه است. بنابر روایتی قوم ورنوس از شجاع ترین سپاهان ملکشاه سلجوقی بودند، همچنین این قوم گارد مسلح ملکشاه را تشکیل می داده اند. پس از پیروزی های ملکشاه و آرام شدن اوضاع ایران، وی مجلس جشن ترتیب داد وبه علت شجاعت و شهامت آنها زمین های گاردژ را به آنها اهداء کرد و محل اسکان آنها نیز ورنوس بهادران نامیده شده که به مرور زمان به ورنوسفادران تبدیل شده بود . سركيس گیلانتز در كتاب «سقوط اصفهان» مي نويسد، افغان ها نتوانستند دهكده هاي خيزون (خوزان) وبناصفهان (ورنوسفادران) را تصرف كنند، چون ساكنان اين دو دهكده سخت با آنان به مخالف برخاستند (پطرس دی سرکیس گیلانتز، 1344، 101).
فروشان یا پریشان بنا به روایات از نام زني به اسم پريوش كه در زمان قديم بناي اين قريه را نهاده گرفته شده است. برج ابن مردویه و قنات فیروزشاهی یا دیمیتریان که یکی از قدیمیترین قنات های ایران است در این ناحیه قرار دارد.
وجود زبان و گویش مخصوص به یک شهر شاخص ترین نشانه در قدمت و ریشه دار بودن فرهنگ و تاریخ آن شهر است. گویش های رایج در سده شامل گويش هاي خوزان، ورنوسفادران و فروشان با وجود مجاورت جغرافیایی حوزه های آن تفاوت های بسیار با یکدیگردارد (سپنتا، 1375، 83-84). گویش های رایج در مناطق سه گانه سده مانند بسیاری از لهجه های دیگر ایرانی، سیرتحول خود را به طور منظم و بدون تاثیر زیاد از فارسی دری و به موازات آن ادامه داده و به پایه امروزی خود رسیده است. هنوز بقایای بسیاری از افعال و واژه های باستانی در دستور زبان و مجموعه واژه های آن دیده می شود و نیز دارای مختصاتی است که در لهجه های شبیه به آن دیده نمی شود (فره وشي٬ 1342، 311-312). ورنوسفاران دارای زبان محلی ولاتی است که از گویشهای مردم ایران در دوران پیش از اسلام است و با گویش یهودیان اصفهان و زبان اوستایی مشترکات واژهای و ساختاری بسیار دارد.
ماربین، از بتخانه و آتشگاه تا دژ اسماعیلی
سده یکی از بخشهای منطقه ماربین است که در شمال زاینده رود واقع شده و از خوش آب و هواترین مناطق اصفهان به شمار میرود. منطقه ماربین شامل سده و دهات اطراف آن از جمله کوشک و ککنان و نصرآباد و گورتان (جورتان) و جوزدان و ناجوان و زرّان و لادان و الیاران است که بیشتر شامل باغها و زمینهای کشاورزی است:
«این بلوک خوش آب و هواتر و با صفاتر از جمیع بلوکات اصفهان است. حد مشرق آن شهر اصفهان و بعض جی است. شمال آن بلوک برخوار و جنوبش بعضی جایهای زاینده رود و بعضی بلوک لنجان است. مغربش نیز لنجان و بعض نجف آباد و کوه پلارت میباشد. زمین آبادش عرضت و طولا چهار فرسخ است، از دروازه شهر در کنار زاینده رود تا یک فرسخ و نیم تا ماربین می باشد و از آنجا از رود جدا و دور می شود و به چهار فرسخی شهر به نجفآباد منتهی میشود و از آنجا که از رود جدا میشود آن زمین فصل با بلوک لنجان است این بلوک خاکش شیرین و آبش اکثر از رودخانه و انهارش تمام سال آبدار و مفیض و قنات های معتبر هم دارد. قریب سه ربع این بلوک باغستان و مشجر و معنّب است و یک ربع آن کشتزار می باشد آنچه از آن به طرف جنوب است اکثر باغ است و کشت کمی دارد» (حمدالرضا الاصفهانی، 1384، 308-309). تا همین امروز که ایران و از جمله اصفهان از بیآبی رنج میبرد این منطقه همچنان پر از باغهای سرسبز است که مدیریت درستی در مصرف آب در آنها صورت نمی گیرد. نباید از نظر دور داشت که سده در دورانهای مختلف با وجود نزدیکی به زاینده رود و عبور مادیهای آن از این شهر برای خود قنات داشته است. نام اندوان یا اندان، یکی از محلات خوزان که یک واژه عیلامی به معنای قنات است و نیز کوروز یعنی مکانی که مردم به کمک قنات کشاورزی میکنند بر وجود قنات در این منطقه گواهی میدهد. از منطقه ورنوسفادران در قدیم پنج رشته قنات عبور می کرده است (صرامی فروشانی، ،1382، 88) وجود این قناتها که متاسفانه امروزه خشک شده نشان میدهد که بنابر احتمال زاینده رود،رودخانه ایی فصلی بوده و بر اثر استفاده مناطق بالادست آب در همه سال به مناطق پایین دست نظیر ماربین و خود شهر اصفهان نمی رسیده است (مافروخی، 71)، لذا بر اثر اختلافات بر سر آب رودخانه بویژه تا پیش از دوره صفوی که شیخ بهایی با تدبیر خود رودخانه را به شکل دائمی درآورده و سهم حق آب هر یک از محلات مشروب از رودخانه را به شکل دقیق محاسبه و اختصاص داده است، مردم ناگزیر از استفاده از آب قنات بوده اند.
واژه ماربین یا مارس به عبادتگاه آناهیتا یا ناهید اطلاق میشده که بر فراز کوهی به همین نام قرار داشته است. دوره بنای این عبادتگاه به دوران پیش از زرتشت برمیگردد که ستایش مهر در ایران رواج داشته است. مسعودی در مروجالذهب این عبادتگاه را یکی از هفت بیتالحرامی میداند که «به نام ستارگان يعنى خورشيد و ماه و پنج ستاره ديگر به پا شده بود. خانه معتبر ديگرى در اصفهان هست كه بالاى كوهي است و مارس نام دارد. در آنجا بتانى نيز بود كه يستاسف پادشاه وقتى مجوسى شد آنجا را آتشكده كرد و بتها را برون ريخت اين خانه در سه فرسخى اصفهان است و تاكنون به نزد مجوسان محترم است» (مسعودی، 1365، 581). ابن خردادبه منطقه ماربین را یکی از رستاقهای اصفهان میداند که طهمورث پادشاه افسانهای بنا نهاده و آتشکدهای بر آن قرار دارد (ابن خردادبه، 1371، 24). بقایای این آتشگاه همچنان بر فراز کوهی به همین نام استوار است. حمزه اصفهانی ویرانی بتخانه مارین و بنای آتشکده را به اسفندیار نسبت میدهد که شاهزاده دلیر ایرانی است که رسالتش گسترش آیین زرتشتی و جایگزینی آن با مهرپرستی و میترائیسم است و جنگ او با رستم و کشته شدن توسط وی او را از رسیدن به هدف باز نگاه داشت. حمزه اصفهانی نیز بر وجود پرستشگاه ناهید که به مورخان بیشتر به آن بتخانه اطلاق میکنند صحه گذاشته و تغییر آن به آتشگاه را به دست اسفندیار شاهزاده اسطورهای ایران میداند: «طهمورث در اصفهان دو بنای بزرگ به نامهای « مهرین » و « سارویه » ساخت . اما مهرین بعدها نام روستایی شد . این کوه که اکنون آتشگاه خوانند از جمله بیوت عبادت بوده در عهد طهمورث و آنرا « مینودز » خوانده اند و بتان نهاده بودندی بسیار چنان که از جمله شهرهای مشرق اینجا آمدندی به جمع کردن . تا روزهای کشتاسف ( گشتاسب ) که اسفندیار به فرمان پدر آنرا از بتان خالی کرد و آتشگاه کرد و هم بر آن بماند تا اسکندر آنرا خراب کرد و چنان آورده اند که طهمورث آنجا نهاده است (مدفون است). اردشیر (همان بهمن پسر اسفندیار پسر طهمورث ) در یک روز در اصفهان سه آتشکده ساخت : یکی به هنگام برآمدن آفتاب به نام «شهر اردشیر» در جانب قلعه مارین . دوم به هنگام ظهر که خورشید در وسط آسمان است به نام «ذروان اردشیر» در قریه دارک از روستاهای خوار ( بُرخوار) . سوم به هنگام غروب آفتاب به نام «مهر اردشیر» در قریه اردستان (ابوحمزه اصفهانی، 1385، 26-27). مافروخی تاریخ بنای آتشکده را نه در دوران اسطورهای که در دوره اشکانیان و توسط پادشاهی به نام مهریزدان میداند (مافروخی، محاسن اصفهان) . دکتر باستانی پاریزی نیز مبتنی بر علم زبانشناسی ماربین را همان مارین یا ماربانو میداند که در آن به پرستش مهر یا ناهید میپرداختند. گرچه امروز از آن "آتش ازلی" (ابن حوقل، 1938، 177) خاکستری بر جای نمانده است ولی بقایای این آتشکده همچنان بر تاریخ بلند این شهر از دوره پیش از اسلام شهادت میدهد و قدمت آن را به دوران مهرپرستی رسانده و تا دوران تسلط دین زرتشت در ایران یعنی دوره ساسانی دنبال میکند و آنگونه که مسعودی شهادت میدهد تا زمان او یعنی قرن چهارم همچنان این منطقه مورد حرمت زرتشتیان بوده و از این رو آتشی استوار داشته است. این کوه که تا امروز به کوه آتشگاه موسوم است حد جنوبی سده را تعیین میکند.
در دوره تاریخ میانه سده با تبدیل شدن اصفهان به پایتخت حکومت سلجوقی وارد عرصه جدیدی از دوران تاریخی خود شد. حضور فعال اسماعیلیان در ساختار قدرت که با ترور شخصیتهای برجسته سیاسی از جمله خواجه نظام الملک و تسلط بر قلعهها و استحکامات مناطق مرکزی ایران از جمله اصفهان همراه بود سده را نیز به نوعی درگیر این کشمکشهای سیاسی کرد. اسماعیلیان که از فترت مرگ سلطان ملکشاه و اختلافات میان فرزندان او بر سر جانشینی استفاده می کردند با آتش زدن مسجد جامع اصفهان، تسلط بر قلعه شاهدژ در کوه صفه اصفهان و نیز تصرف کوه آتشگاه در جنوب سده در سال 486 حکومت سلجوقی را به واکنش جدی واداشتند. سرانجام محمد بن ملکشاه توانست در سال 499 اسماعیلیان را از قلعههای اطراف اصفهان از جمله قلعه ماربین بیرون براند (ابن اسفندیار، 1389، 145 ).
مسجد جامع خوزان
مسجد جامع خوزان یکی از مهمترین بناهای اجتماعی است که میتواند ما را در بازسازی جغرافیای تاریخی سده در دوره میانه یاری رساند. قرار گرفتن مسجد در مرکز شهر و در میان پنجشنبه بازار و در کنار حمام فتحآباد که بازسازی شده و همچنان کاربری دارد ضمن تاکید بر قدمت تاریخی این منطقه بر وسعت و جمعیت زیاد آن در دوره میانه تاکید میکند. مسجد جامع خوزان از جمله مساجد چهار ایوانی است که مثل مسجد زواره و اردستان اساسا در دوره سلجوقی بنا شده ولی در دوره ایلخانی و دورههای متاخرتر مرمت شده و مبتنی بر معماری هر دوره و نیازهای آن تغییراتی در آن بوجود آمده است. در دوره صفوي (1086) تعميرات و الحاقات بسياري در اين بنا صورت گرفته که از جمله میتوان به تعميرات و الحاقات ايجاد مناره و گلدسته بر روي جزرهاي ايوان جنوبي و نقاشي هاي تزئيني با نقوش گل و تٌبه و اسليمي در زير نيم طاقهاي چهار ايوان اصلي صحن مسجد اشاره کرد (هنرفر، 733-734).
در دوره قاجار نيز شبستان( یا بخش زمستاننشین) ضلع غربي مسجد گسترش و بازسازی قرار گرفته است. مقرنسکاري و قطار بندي، به همراه گچبري و تزئينات معقلي و کاشی کاري و مشبک گچي و آجري با ستونهاي سنگيتراش در قسمت شبستان در دوره قاجار صورت گرفته است. تنها کتیبه این مسجد کتیبه سنگاب آن است که در دالان ورودی واقع شده و به خط نستعلیق نوشته است: «وقف حضرت امام حسین نمود حاجی حیدر این قدح را به تاریخ شهر رمضان 1108». اين بناي در سال 1375 توسط اداره کل ميراث فرهنگي استان اصفهان و با همکاري امام جماعت مسجد پس از تهيه نقشههاي معماري و تعميرات اساسي به شماره 1721 به ثبت آثار ملي ايران رسيده است.
نتیجه
شهر سده مثل بیشتر شهرهای ایران در دوره فعلی توسعه یافته و به دو بخش بافت قدیمی و بافت جدید تبدیل شده است و مناطق اصلی سده که همان خوزان، ورنوسفادران و فروشان است همگی در بافت قدیمی شهر قرار دارد. بخش جدیدتر که به طور بی رویه در بخشهای شمالی آن در حال گسترش است هم به لحاظ معماری و هم جمعیتی که در آن سکونت دارند از بخش اصلی شهر تا حدود زیادی تافته جدابافته شده و مسیر اجتماعی و فرهنگی متفاوتی را میپیماید. آفت حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ از جمله تهران و اصفهان به نظر میرسد در سالهای اخیر گریبانگیر شهرهای کوچکتر از جمله سده نیز گردیده و آنها را با گذشته و جغرافیای تاریخی شهر خود بیگانه کرده است. مردم بویژه جوانان امروزه ترجیح میدهند در بافت جدید شهر سکونت کنند و از بافت قدیمی که به گمان آنها هنوز پای در سنتهای دست و پا گیر دارد فاصله بگیرند. حال آن که فرهنگی که در مناطق حاشیه شهر در حال توسعه است همانند ساختار گونه گون و رنگ به رنگ خانهها و ساختمانها از نظم و الگوی ریشهداری تبعیت نمیکند و در بلندمدت نظام اجتماعی شهر را دچار آسیب خواهد کرد. امروزه پروژه های شهرسازی در ایران به طور جدی نسبت به گذشته تاریخی شهر بی توجه هستند و در بیرون بافت اصلی و بی تبعیت از الگویی درست و نظام مند در حال ساخت و ساز بیرویه هستند. ساختن مجتمع های آپارتمانی از جمله خانه های مهر که بی قواره در حاشیه شهرها ساخته شده از آفت های شهرهای امروز است. این مقاله کوتاه با تاکید بر شهر سده تلاش کرد نشان دهد که مردمان ایران در عصرهای مختلف از جمله دوره میانه همواره با توجه به نیازها و ضروریات خود محیط اجتماعی خود را بازسازی و تغییر دادهاند و با مهاجرت از درون شهر به مناطق حاشیهای حیات بخش اصلی شهر را دچار آسیب جدی نساختهاند.
مریم کمالی
با سپاس از
حبیب حاجی حیدری
منابع
ابن اسفندیار، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، ویرایش عباس اقبال، به اهتمام محمد رمضانی، تهران: اساطیر، 1389.
ابن حوقل، ابو القاسم محمد، صوره الارض، بیروت: دارصادر، 1938.
ابن خردادبه، ابوالقاسم عبیدالله بن عبدالله، مسالک و ممالک، ترجمه سعید خاکرند، تهران: میراث ملل و موسسه فرهنگی حنفاآ، 1371.
حمزه بن حسن اصفهانی، تاریخ پیامبران و پادشاهان، ترجمه جعفر شعار، تهران: سازمند، 1385.
سپنتا، ساسان، «بررسي آزمايشگاهي چند گويش مرکزي و لهجه اصفهان»، نامه فرهنگستان، تابستان 1375 شماره 6، 83-84.
صرامی فروشانی، رسول، سده در گذر زمان (سده اصفهان)، اصفهان، انتشارات پویش اندیشه،1382.
فره وشی، بهرام، «تحليل سيستم فعل در لهجه سدهي»٬ مجله دانشکده ادبيات دانشگاه تهران٬ دوره دهم ،شماره 13، 1342، صص311-312.
قاضی احمد بن شرف الدین الحسین الحسینی القمی، خلاصه التواریخ، تاریخ صفویه از شیخ صفی تا اوایل شاه عباس یکم به تصحیح احسان اشراقی، تهران: دانشگاه تهران، 1383.
گیلانتز، پطرس دی سرکیس، سقوط اصفهان: گزارش های گیلانتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان، ترجمه محمد مهریار، اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1344.
مافروخی اصفهانی، مفضل بن سعد، کتاب محاسن اصفهان، ویرایش حسین بن محمد ابی الرضا آوی، به اهتمام عباس اقبال، تهران: اساطیر، 1384.
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1365.
هنرفر، لطف الله، گنجینه آثار تاریخی اصفهان، آثار باستانی و الواح و کتیبه های تاریخی در استان اصفهان، اصفهان: کتابفروشی ثقفی، 1344.